جهت قطبنمای انقلاب مردم ایران؛از شکل مبارزات تا تحقق آزادیها

نویسنده: مهراد

این روزها بحث و گفتگو درباره چگونگی پرثمر و نتیجه دار بودن جنبش‌های آزادیخواهی بخصوص در ایرانمان اهمیت ویژه‌ای دارد.
اینکه حکومت‌ جمهوری اسلامی در فاز پایانی(سرکوب) حکمرانی خود مطابق با افول و سرنگونی حکومتهای تمامیتخواه فروپاشیده میشود؟یا دست به انقلاب از بالا میزند بطوریکه به تحول و گذار مسالمت‌آمیز تن دهد یا اینکه خشونت ترجیحی منجر به فروپاشی از پایین و توسط انقلابیون این مهم را رقم خواهد زد؟اساساً تاریخچه انقلابها و روندهای ثمربخش آن در مقابله با دیکتاتوریها و کسب آزادی به چه شکل بوده؟نافرمانیهای مدنی در کدام یک از بسترهای اجتماعی و اینکه حق دفاع مشروع و ترجیح خشونت هوشمند توسط مردم عکس‌العمل در برابر رفتار حکومتها بوده یا راه رسم آزادیخواهی به طرز دیگری است؟

در ضوابط حقوق بشری و همچنین در قانون اساسی جمهوری‌اسلامی حق اعتراض و تجمعات،ابراز عقیده بدون حمل سلاح از آزادیهای بلا تردید لحاظ شده و حتی حق دفاع مشروع از جنبه‌های حقوقی آن نیز طبق مواد ۱۵۶ و ۱۵۷ ق.م.ا به رسمیت شناخته شده که این حق را بهنگام در خطر بودن آزادی و عِرض، مشروع میداند!
اما در اینکه حکومت جمهوری‌اسلامی در طول حکمرانیِ سرکوبوار خود خلاف قانون تجمعات و اعتراضهای عاری از خشونت را به بدترین شکلِ دستگیری،حبس و مجازات پاسخ داده تردیدی نیست.
طبق قانون جمهوری‌اسلامی هیچیک از ضابطین امنیتی و قضایی بدون اینکه جرمی از طرف شخصی واقع شده باشد حق دستگیری یا سرکوب ندارند، هیچگاه نمود عملی نداشته است. طبق همان ماده قانون هر ماموری که برخلاف وظیفه و دستورالعملهای قانونی، آزادی،عِرض و جان شخصی را به خطر بیندازد و لو با تبعیت از دستور مافوق باشد حق دفاعِ طرف مقابل را مشروعیت قانونی بخشیده است!کمایینکه ریشه‌ی همه‌ی نابسامانیها در خلاء قانون صحیح و قبضه کردن قانون در اختیار دیکتاتورِ خودکامه است.

اما به نمونه های تاریخی مبارزات انقلابی میپردازیم…
کشور کره جنوبی که یکی از قطبهای فناوری و اقتصاد در آسیا به شمار میرود و سمبل یک دموکراسی و آزادی در قالب یک جامعه مردمسالار در کنار همسایه شمالی خود کره شمالی میباشد، تحولات انقلابیِ چهل ساله را پشت سر گذاشته که نسل امروز ما شاید با آن آشنایی ندارد! پس از جنگ جهانی دوم و خروج کره‌ی واحد از استعمار ژاپن، این بار جنگ سرد بین شرق و غرب(آمریکا و شوروی) جنگهای بین قسمتهای شمالی و جنوبی کره را رقم زد تا کمونیسم و چپ گرایی در قسمت شمالی و لیبرالیسم و تمایل به راست در قسمت جنوبی به جامعه جهانی را احراز هویت کند.
کره جنوبی در طول ۴۰ سال و نهایتاً تا سال ۱۹۸۷ شش جمهوری را به خود دیده است و در بزنگاههای مختلف مردم کره جنوبی با چندین دیکتاتور نظامی و غیرنظامی برای آزادی خود دست و پنجه نرم کرده‌اند و کشتارهای متعدد خیابانی را در اعتراضات انقلابی خود در برابر ارتشهای سرکوبگر متعلق به چهار دهه دیکتاتوری تجربه کرده‌اند.
نهایتاً در بهاری که مشهور به بهار ۱۹۸۷ کره جنوبی است در آخرین بزنگاه در چندین شهر از جمله گوانجو مقاومت در برابر سرکوب با خشونت هوشمند و با استفاده از حق دفاع مشروع ارتش سرکوب‌گر را به بیرون رانده‌اند و نیروهای مسلح مردمی کنترل شهر را به دست گرفته‌اند.پس از سرکوبهای خونین و مبارزات متقابلِ کره‌ای ها نهایتاً دانشجویان، اصناف و کارمندان یک صدا در کل کره جنوبی یک انقلاب قانون اساسی را برای کسب بالاترین حد دموکراسی در رابطه‌ی بین حاکمیت و مردم را به پیروزی رساندند که آگاهی کامل از یک انقلاب هدفمند برای ممانعت از بازگشت دیکتاتوری را نمایان ساخت.

یا مثال دیگر بهار عربی در منطقه خاورمیانه را می توان یاد کرد که در سال ۲۰۱۰ از کشور تونس با خودسوزی یک شهروند دستفروش مقابل ساختمان شهرداری جرقه آن زده شده است و با مقاومتهای فراوان مردمان چند کشور عربی در برابر سرکوب های نیرو های دیکتاتوری در خیابانها نهایتاً دیکتاتورهایی همچون حسنی مبارک، بن علی و قذافی را به پایین کشیدند و در بعضی از کشورها نیز حکومت ها از بیم سرنگونی دست به اصلاحات ساختاری و کرنش در برابر مردم آزادیخواه زدند در هر دو مثال مطروحه از کره جنوبی و بهار عربی که در هر دو مورد حکومتهای خودکامه و سرکوب‌گر مقابل آزادیخواهان طبق آزادی‌های قانونی خود بر اساس ضوابط حقوق بشری و متن صریح قوانین کشورهای خود، هیچ بستر و اراده‌ای از طرف حکومت ها از لحاظ ایجاد دموکراسی و انعطاف در ساختار سیاسی وجود نداشته و توسل حکومتها به سرکوب، دستگیری و مجازات و نسبت دادن معترضین به شورانده شدن طبق تئوری توطئه از طرف دشمن های خیالی از جمله کمونیستهای کره شمالی و انگلیس و آمریکا به عنوان چشم دارندگان استعماری بر منابع نفت و گاز خاورمیانه بوده است!

حتی مثال معروف انقلاب آفریقای جنوبی علیه رژیم آپارتاید که سخنان معروف نلسون ماندلا را از لزوم مبارزات بر اساس خشونت هوشمند و دفاع مشروع در مقابل دیکتاتوریها برای دستیابی به آزادی در تاریخ مبارزات آزادیخواهی ماندگار است.

اما بحث در مورد نافرمانیهای مدنی به عنوان یک رویکرد ادعاییِ سازنده‌ی اعتراضی و تحولخواهانه همواره در نقطه مقابل مبارزات مبنی بر خشونت هوشمند مطرح گردیده است.نافرمانیهای مدنی طبق تعریف آن عبارت است از گرایش به ناهنجاریهای اجتماعی و صنفی در اعتراض به وضع موجود جهت متقاعد کردن حکومت برای اصلاح یا کنار رفتن از مسند قدرتِ دولتها قلمداد می‌شود.اما پرسش بزرگ اینجا مطرح است که این تذ در برابر کدام حکومت ها و کدام شرایط اجتماعی و ساختارهای سیاسی به نتیجه دلخواه منجر خواهد شد؟ قطعاً نافرمانیهای مدنی در برابر دیکتاتوریها هیچگاه کارکرد نداشته و نیز متقاعد ساختن حکومتی که پله‌های صعودی به خودکامگی را به تناسب حفظ قدرت در لایه‌های اجتماعی مستحکم ساخته و اصولاً با مدنیت هیچگاه متناسب نبوده گفتمان عبسی است لذا حلقه مفقوده در این کارزار حیای سیاسی حکومت ها در برابر مردم و قانون است که در اکثر موارد این حکومتها به انحاء مختلف قانون را عوام فریبانه یا در همه پرسی های فرمایشی در راستای استحکام خودکامگی‌شان تغییر داده‌اند.
مع الوصف نافرمانی های مدنی که در تاریخ سیاسی جهان در کشورهای اروپای شرقی برای آن میتوان مثال آشنا پیدا کرد،چک اسلواکی سابق آن را به خود دیده، بر اساس تعاریف شرایط و مقتضیات اجتماعی و ساختاریش وسیله تحقق(نافرمانی مدنی) را موجه ساخته لذا خشونتهای هوشمند،حق دفاع مشروع در برابر انسدادهای سیاسی و اجتماعی ناشی از حکومتهای خودکامه بنابر ترجیحی متناسب برای مقابله با سرکوب و برچیدن سد بزرگ در برابر آزادیهایِ حقه کاملا توجیه تاریخی و آکادمیک را به دنبال دارد.

نکته مهمی در مورد بسط دموکراسی در ایالت متحده آمریکا و متمم دوم قانون اساسی این کشور به قانون آزادی نگهداری و حمل سلاح اشاره دارد که اساساً نص صریح حق دفاع مشروع را جزو حقوق شهروندی دانسته است.خرید،نگهداری و حمل سلاح در واقع جهت محافظت از تجاوز به آزادیها و ورود به حریم شخصی طبق اخطار اولیه به متجاوز تجویز قانونی پیدا کرده است که اصل مهمی از بازدارندگی منجر به حفظ و ثبات آرامش در کنار پیشگیری از وقوع جرم و انحطاط اجتماعی و سیاسی است.حتی در حقوق شهروندی ایالات متحده آزادی حمل سلاح جهت احقاق آزادیهای فردی و محدود کننده قدرت حکومت بیان گردیده و در اصل برای جلوگیری از خودکامگی حکومت و استبداد از آن یاد شده است که این آزادی بعد از جنگهای استقلال در برابر بریتانیا به شهروندان آمریکا داده شده است. نتیجتاً شاهد این هستیم که در یکی از برترین جمهوریها و حکومتهای دموکراتیکِ دارای گوناگونی نژادی و مذهبی جهت استحکام آزادیهای فردی و بازدارندگی تجاوزهای حاکمیتی و فردی به حقوق شهروندی،آزادی نگهداری و حمل سلاح مشروع شده است و این از اهمیت ویژه دفاع مشروع در برابر آزادیِ اساسی ناشی می شود.

در قسمت پایانی مثالی متفاوت از دیکتاتوریهای مطروحه در تاریخ سیاسی را بررسی می کنیم…حکومت جمهوری اسلامی که تناقض بزرگ جمهوریت در کنار آپارتاید اسلامی و مذهب شیعه را با خود در تاریخ یدک میکشد!
یک نوع خودکامگیِ منحصر به فرد با یک ولی فقیه مطلقه با اختیارات فراقانونی تا قداست جانشینی خداوند را طبق فقه شیعه وارد قانون اساسی یک کشورِ با فرهنگ کهن و داعیه‌دار پیشگامیِ حقوق بشر در جهان کرده است!
از استبدادی سخن بمیان می‌آوریم که شدیدترین نوع آن پس از قرون وسطی و استبداد کشیش‌های مسیحی در قرن ۱۵ اروپا ظهور پیدا کرده است.
حکومتی که همواره از ظهور یک منجیِ مصلح از طرف خدا برای بسط عدالت جهانی و پیگیری اهداف انقلابی این نظام خودکامه‌ی مذهبی به سخن آورده تا بر مردم تحت حکومتش هم از لحاظ استبداد اعتقادی و هم اختناق اجتماعی و آزادی ها چیرگی داشته باشد.
اساساً مبارزات مردم ایران با این نوع از دیکتاتوری در چندین بزنگاه سرکوب‌های شدیدی را تا مجازات های سنگین و اعدامها در ملاء عام متوجه خود دیده است. سخت ترین نوع استبداد و خودکامگی اساساً با مدنیت منافات دارد و نه تنها آزادیهای فردی را خارج از فرایض امت واحده اسلامی به رسمیت نشناخته بلکه حیا در برابر مردم و حقوق اساسی آنها هیچگاه عینیت نداشته و وقتی بستری برای مدنیت از تعریف اصلی آن وجود ندارد لذا بزنگاهی نیز برای نافرمانی ها در آن بستر تعریف نشده است که متاسفانه در بعضی از محافل سیاسی و در 

گفتار اپوزیسیون نمایشی مردم را به این اصلی که در مقابله با این نوع رژیم و برای کسب آزادیها موضوعیت ندارد دعوت می نمایند!

یا از فروپاشیهای کنترل شده یاد میکنند و مثال نامربوط فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را با شرایط زمانی و ساختاری جمهوری‌اسلامی مقایسه میکنند که ذاتاً این قیاسِ باطلیست.
نکته آخر اینکه قطبنمای انقلاب مردم ایران از نوع مبارزه و مقابله با سرکوبهای یک رژیم نفوذ کرده در عادی ترین امور زندگی مردم با بکارگیری بیش از هفده نهاد امنیتی و فراقانونی، آن را برای همگان جهت‌دهی کرده است و مبارزات داخل در چندین وهله از دیماه سال ۹۶ با شعار 《دیگه تموم ماجرا》 علیه فاز فریبوارِ اصلاح پذیر بودن رژیم تا محوریت 《زن، زندگی، آزادی》 در عرض پنج سال دفاع مردم از خود در برابر خفقان و دستیابی به حقوق حقه خود،نوع مبارزات از نوع خشونت هوشمند را موجه‌تر از مبارزات در برابر سایر دیکتاتوری ها و از نوع غیر مذهبی بیان کرده!

آنهم در برابر رژیمی که کشتار مردم معترض را یک جهاد در راه خدا و اعدام جوانان آزادیخواه را در صدد اجرای فرامین الهی توجیه کرده است و نکته مهمتر اینکه مردم ایران در طول این پنج سال مبارزات مستمر کاملاً آگاه گشته‌اند که هیچگاه در برابر این رژیم به اختناق و استبداد تمکین نخواهند کرد حتی اگر در مقاطعی کوتاه به فراخور شرایط مبارزات در لاک دفاعی فرو رفته باشند و قطعاً این آگاهی از لزوم تاکید بر تحققِ حقوق اساسی در قالب یک انقلاب قانون اساسی جهت زدودن مذهب سیاسی و حکومت فردی، حق دفاع مشروع برای دستیابی به آزادیها طبق ضوابط حقوق بشری را بیش از پیش محققانه و جدی کرده است.

تلگرام کنگره ملی ایرانیان
chat