تاریخ جنگ‌های روسیه

‏مترجم: سودابه قیصری

۱۵۵۲ – نسل‌کشی استعمار روس در کازان. پس از چند تلاش شکست خورده برای گماشتن رهبران دست‌نشانده، روس‌ها پایتخت را به مدت ۱ ماه محاصره کردند، سپس تمامی ۶۵ هزار سکنه را سلاخی کردند و غالب ساختمان‌ها را به تلی از خاک تبدیل کردند.

 ‏۱۶۱۵-۵۶- استعمار روس به‌عنوان بخشی از استعمارگری در سیبری، مردم «دُوار» را نسل‌کشی کرد. آمار دقیقی از میزان کشته‌ها در دست نیست، اما به‌طور سیستماتیک مردان کشته شدند. روس‌ها از تجاوز و دزدیدن کودکان به‌عنوان استراتژی عامدانۀ نسل‌کشی بهره بردند.

 ‏۱۶۴۰-۵۰- نسل‌کشی استعمار روس از مردم یاکوت، کوریاک، کامچدال و چیکچی، بخشی از تلاش برای استعمار سیبری. ۸۰ درصد کشته شدند یا در اثر آبله جان باختند. روسها برای دار زدن مردان محلی از قلاب‌های مخصوص آویزان کردن گوشت استفاده و به زنان تجاوز می‌کردند.

‏۱۷۰۶ تا ۱۷۴۴- نسل‌کشی آیتلمن‌ها توسط استعمار روس. طی تلاش برای استعمار سیبری، مردم بومی به بردگی گرفته می‌شدند. پس از چند شورش، روس‌ها ۸۰ درصد جمعیت این قوم را کشتند. از آن زمان فقط ۳ هزار آیتلمن جان به در بردند.

 ‏۱۷۴۰ تا ۱۷۵۰ – نسل‌کشی قوم‌های بومی کامچاتکا. طی کشتار نظام‌مند، جمعیت ۱۵۰ هزار نفره‌ی این قوم به ۱۰ هزار نفر کاهش یافت. حداقل ۱۲ طایفه به‌طور کامل نابود شدند و زمین‌هایشان توسط استعمارگران روس به یغما رفت.

 ‏۱۷۵۰ تا ۱۸۰۰- نسل‌کشی مردم بومی کوریاک. طی قتل‌عام نظام‌مند (آبله‌ی اهدائی استعمارگران و بردگی)، جمعیت ۱۱ هزار نفره به ۴۸۰۰ نفر کاهش یافت.

 ‏۱۸۲۰ تا ۱۸۷۰- نسل‌کشی مردم «سیرکوسییَن». ۹۷ درصد یا یک میلیون و پانصد هزار نفر از این قوم مسلمان قربانی پاکسازی قومی، تجاوز گروهی و تبعید شدند. روستاها شناسایی و غالباً در شب آتش زده می‌شدند، به‌طور عامدانه و نظام‌مند دچار گرسنگی شده یا به قتل می‌رسیدند.

 ‏۱۹۰۰- نسل‌کشی چینی‌ها و قوم‌های بومی شرق دور. وقتی مسکو ترسید که شورش ضد استعماری «بوکسر» الهام‌بخش مردم آسیایی تحت استعمار روس شود، هزاران نفر را سلاخی و ده‌ها هزار نفر از آنها را تبعید کرد.

 ۱۹۱۷- آذربایجان کوشید خود را از استعمار روس خلاص کند. مسکو خبرهایی دربارۀ قتل‌عام جعل و با بهانۀ «متوقف کردن خشونت» به این کشور حمله کرد. دهها هزار نفر سلاخی شدند.

 ‏۱۹۱۷ تا ۱۹۱۸- تاتارهای کریمه با تلاش برای رهایی از استعمار روس، دومین دموکراسی مسلمان را پایه‌ریزی می‌کنند. مسکو دولت را سرنگون، رییس‌جمهور ۳۳ ساله آن «نومان سییول بیسیشن» را اعدام کرد و جسد او را به دریا انداخت، پس از آن پاکسازی قومی انجام شد.

 ‏۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰- ارمنستان کوشید از زیر یوغ استعمار روس بیرون رود. مسکو باز هم خبرهایی دربارۀ قتل‌عام جعل و برای «متوقف کردن خشونت» به آنجا حمله کرد.

 ‏۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰- قزاق‌های کوبان (قزاق‌های منطقه مدرن کراسنودار) کوشید از زیر سلطه استعمار روس بیرون آید، آنان پارلمانی دموکراتیک و جمهوری تشکیل دادند و به جمهوری فدراتیو تازه استقلال یافته‌ اوکراین پیوستند. پس از حمله به اوکراین این جمهوری نیز محاصره و توسط مسکو درهم کوبیده شد.

 ‏۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰- استونی کوشید از یوغ استعمار روس خلاص شود. مسکو با استفاده از تعدادی معدود استونیایی و اخبار جعلی، با ادعای «آزادسازی کشور» به آن حمله کرد. با همراهی بریتانیا و فنلاند، استونیایی‌ها موفق شدند از دموکراسی نوپای پسااستعمار خود دفاع کنند.

 ‏۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰- جمهوری باشقیرستان کوشید خود را از استعمار روس نجات دهد و به اولین دموکراسی مسلمان تبدیل شود. مسکو اختلافات داخلی و جدایی‌طلبی را دامن زد، واحدهای نظامی را به داخل فراخواند و سپس جمهوری را خفه و به خود ضمیمه کرد. در پی خیزش‌های ضداستعماری ۱۰ هزار نفر را به قتل رساند.

 ‏۱۹۱۷ تا ۱۹۲۲- اوکراینی‌های شرق دور کوشیدند از استعمار روس خلاص شوند، آنها ایالت «زلنی کلین» (اوکراین سبز) را به عنوان بخشی از جمهوری اخیراً استقلال یافته‌ی مردم اوکراین با شورایی دموکراتیک و یک ارتش تشکیل دادند. با اشغال اوکراین توسط روس‌ها این ایالت و حکومت نوپا سقوط کرد.

‏۱۹۱۷ تا ۱۹۲۴- گرجستان سعی کرد خود را از استعمار روس نجات دهد. مسکو خشونت قومی را بهانۀ حمله برای «متوقف کردن» آن قرار داد. بیش از ۱۵ هزار نفر اعدام و ۲۰ هزار نفر در پاکسازی قومی گرجی‌ها تبعید شدند.

 ‏۱۹۱۷ تا ۱۹۳۲- اوکراین کوشید استعمار روس را ترک کند. مسکو برای «متوقف کردن خشونت» حمله کرد، سال‌ها زمان صرف قتل‌عام لگام‌گسیخته در سراسر کشور و برافروختن ناآرامی کرد و عاقبت آن کشور را به تصرف درآورد. کرملین از نسل‌کشی «هولودومور» و ترور گسترده برای درهم کوبیدن مقاومت استفاده کرد.

 ‏۱۹۱۸- «ایدل اورال» قصد کرد از زیر سلطه روسیه بیرون آید. این جمهوری نوپای تاتار یکی از اولین پارلمان‌ها و نهادهای دموکراتیک مسلمان در جهان را داشت. مسکو به اختلافات قومیتی داخلی دامن زد، نمایندگان را دزدید، حمله و پارلمان را منحل کرد.

 ۱۹۱۸- بلاروس کوشید خود را از یوغ استعمار روس خلاص کند. مسکو جمهوری سوسیالیستی خلق کرد تا در جنبش استقلال کارشکنی کند. ارتش کوچک بلاروس در برابر نیروی عظیم کرملین بیش از یک ماه در ماموریتی که به خودکشی می‌مانست قهرمانانه مقاومت کرد اما شکست خورد.

 ‏۱۹۱۸- لتونی تصمیم گرفت از استعمار روس جدا شود. مسکو جنگ داخلی راه انداخت اما موفق به تسخیر و اشغال کشور نشد و لتونی‌ها موفق شدند از دموکراسی نوپای خود دفاع کنند.

 ‏۱۹۱۸- لیتوانی کوشید از یوغ استعمار روس خلاص شود. مسکو عهد خود در پیمان بین‌المللی پساجنگ جهانی اول را که استقلال لیتوانی را تضمین می‌کرد زیر پا گذاشت، کشور کوچک و دست‌نشاندۀ جمهوری سوسیالیستی لیتوانی و بلاروس را برای مشروعیت بخشیدن به تجاوز خود خلق کرد و کودتایی ترتیب داد لیتوانیایی‌ها آنان را عقب راندند.

 

۱۹۱۸ تا ۱۹۴۵- قفقاز شمالی کوشید از زیر یوغ استعمار روس بیرون آید. مسکو خشونت قومی را بهانۀ حمله برای «متوقف کردن» آن قرار داد. پاکسازی قومی گسترده و تبعیدهای جمعی در دو دهۀ بعد سبب مرگ صدها هزار انسان شد.

‏۱۹۱۹ تا ۱۹۲۲- کارِلیا (در شمال اروپا) قصد داشت خود را از استعمار روس نجات دهد. مسکو خیزشهای ضد استعماری را در هم کوبید، مجلسی را که به طور دموکراتیک انتخاب شده بود منحل و دولتی دست‌نشانده خلق کرد. صدها نفر سلاخی و ۳۰ هزار نفر مهاجرت کردند و در دهۀ ۱۹۳۰ زبان/فرهنگ محلی نیز ممنوع شد.

 ‏۱۹۲۰- آسیای مرکزی کوشید استعمارگر روس را ترک کند. مسکو حمله کرد تا از «خشونت قومی» حفاظت کند. بخارا یکی از قدیمی‌ترین شهرهای جهان را به ویرانه تبدیل کرد. در سرتاسر منطقه ۱۵۰ هزار نفر در پاکسازی‌های قومی سلاخی شدند.

 

 

۱۹۲۴- جمهوری تانگوس از بومیان قطب شمال سعی کرد پس از قرن‌ها نسل‌کشی، استثمار و پاکسازی فرهنگی خود را از یوغ استعمار روس نجات دهد. مسکو با وعدۀ جعلی خودمختاری این جمهوری را به آتش‌بس واداشت، سپس رهبرانش را سلاخی کرد.

 ‏۱۹۲۷- خسته از استثمار سرزمین‌های بومی، “یاکوتیا” کوشید از زیر استعمار روس خارج شود و کنفدراسیونی دموکراتیک تشکیل دهد. مسکو رهبران آن را با وعده‌ی استقلال و عفو عمومی فریب داد، سپس معاهده‌اش را شکست و غالب شرکت‌کنندگانِ در شورش را اعدام کرد.

 ‏۱۹۲۹- افغانستان شمالی به پایگاهی برای رزمندگان ضداستعمار منطقۀ آسیای مرکزی تبدیل و پادشاه نامحبوبِ افغان خلع شد و از استعمار روس خواستار حمله به منطقه شد. کرملین نیروهایی را ملبس به یونیفرم‌های افغان به آنجا گسیل داشت. آنان صدها نفر را به قتل رساندند اما به خانه برگشتند.

 

 

 

 

 

 ‏۱۹۲۹ تا ۱۹۴۴- «تانو تاوا» کوشید از استعمار روس بیرون آید. مسکو کودتایی ترتیب داد رژیمی دست‌نشانده ایجاد کرد و برای پاکسازی فرهنگی، استعمارگرانی با قومیت روس به آنجا فرستاد تا مستقر شوند. تاوا را واداشت تا به آنان شهروندی بدهد و عاقبت این کشور را به خاک خود ملحق کرد.

 

 ‏۱۹۳۰- پس از چپاول مزارع کشاورزی و منابع محلی، قزاقستان می‌کوشد خود را از استعمار روس نجات دهد، بیش از ۳۷۲ قیام و شورش سر برمی‌آورد، برخی آشکارا علیه استعمار. کرملین با کشتن هزاران نفر غالب آنها را سرکوب کرد.

 ‏۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰- تحت فشار استعمارگران مستقر، تاتارهای کریمه می‌کوشند طی چند قیام خود را از استعمار روس خلاص کنند، مسکو با دروغ اینکه می‌خواهد از خود محافظت کند، با نسل‌کشی و تبعید آنها را هدف قرار می‌دهد. از هر دو نفر یکی جان باخت.

 ‏۱۹۳۳- بومی‌های “دلگان” پس از بیزاری از استثمار اقتصادی و پاکسازی فرهنگی، کوشیدند استعمار روس را ترک کند. مسکو قیام “تی‌میر” را با خونریزی و سرکوب جمعی ساکت کرد.

 ‏۱۹۳۳- سیبریایی‌های بومی “خانتی” پس از قرن‌ها نسل‌کشی، استثمار، پاکسازی فرهنگی و آدم‌رباییِ جمعی تصمیم گرفتند از زیر سلطه‌ی استعمار روس بیرون آیند. قیام ضد استعماری با قتل جمعی روبرو شد.

‏۱۹۳۴- بومی‌های “نینیتس” پس از قرن‌ها نسل‌کشی، استثمار و پاکسازی فرهنگی قصد کردند از زیر سلطه‌ی استعمار روس بیرون آیند. قیام ضد استعمار “ماندالادا” به نسل‌کشی دیگری ختم شد.

 ‏۱۹۳۷ تا ۱۹۴۰- نسل‌کشی مردم لهستان. مسکو اقلیت لهستانی را «ستون پنجم» اعلام، بیش از ۲۰۰ هزار نفر را اعدام، بیش از ۳۰ هزار نفر را به گولاگ‌ها فرستاد و از هر پنج نفر لهستانی که تحت سلطه‌ی حکومت روسیه زندگی می‌کردند یکی را کشت.

 ‏۱۹۳۹- مسکو “درگیری قومی” را جعل و برای حمایت از اقلیت‌ها به لهستان حمله کرد. به‌عنوان پوششی برای توافق پنهانی

 روس با هیتلر برای تقسیم اروپا، حدود ۲۰۰ هزار نفر در حمله روسیه – آلمان سلاخی شدند. لهستانی‌ها با باور اینکه نباید مهاجمان را تحریک کرد و به آنها برای زیرپا گذاشتنِ صلح در اروپا بهانه داد، جابجایی پیش از حمله را به تأخیر انداخته بودند.

 ‏۱۹۳۹- مسکو به دروغ گفت که می‌خواهد از خود در برابر تهدیدات امنیتی درون فنلاند حفاظت کند و به‌عنوان بخشی از توافق پنهان با هیتلر برای تقسیم اروپا به این کشور حمله کرد. به‌رغم شکست شدید و تلفات بسیار بالا، کرملین ۱۱ درصد از خاک فنلاند را تصاحب کرد و بیش از ۴۰۰ هزار نفر را کشت.

‏۱۹۴۰- مسکو با هیتلر توافق امضا می‌کند، به دروغ می‌گوید که می‌خواهد از خودش حفاظت کند. استونی، لیتوانی و لتونی را به زور وادار به پذیرفتن پایگاه‌های روسیه و از آنها برای حمله استفاده می‌کند. بیش از ۱۷۹ هزار نفر تبعید و ده‌ها هزار نفر در پاکسازی قومی کشته شدند.

 ۱۹۴۰- مسکو با هیتلر توافق می‌کند و با همان بهانه‌ی «حفاظت از خود» به رومانی حمله و ۱۵ درصد از خاک آن را تصاحب می‌کند.

‏۱۹۴۰- مسکو می‌خواست فنلاند را برای ترک استعمار روس تنبیه کند. رژیمی دست نشانده در سرزمین‌های قبلا اشغال‌شده سر کار آورد، وعده داد که از آن در برابر «نسل‌کشی» حمایت خواهد کرد ولی از آن به‌عنوان جبهه‌ای برای حمله به فنلاند استفاده کرد.

‏۱۹۴۳- نسل‌کشی قوم «کالمیک». از ترس تهدید قیام‌های ضد استعماری درون این قوم بودایی، مسکو ۲۰ درصد یا ۹۳ هزار نفر از آنان را به سیبری تبعید کرد. ۱۷ هزار نفر جان باختند، بقیه برده شدند و زمین‌هایشان نیز تصاحب شد.

‏۱۹۴۴- نسل‌کشی قوم «کاراچی». برای مهیای زمین برای ساکنان روس و «راه‌حل نهایی» برای مشکل مسلمانان، مسکو افسانه‌ای درباره‌ی اینکه این مردم «خائن» به وطن‌اند خلق و همه‌ی ۷۰ هزار نفر سکنه آنجا را به آسیای مرکزی تبعید کرد. از هر ۵ نفر ۱ نفر کشته شد.

‏۱۹۴۴- نسل‌کشی ترک های «مسختی». به‌عنوان «راه‌حل نهایی» برای مسأله مسلمانان، مسکو ۱۰۰ هزار نفر از آنان را به آسیای مرکزی تبعید کرد. از هر ۲ نفر ۱ نفر جان به در برد. غالب جان به در بردگان و نوادگانشان بی‌خانمان و بی‌هویتِ ملی باقی ماندند.

‏۱۹۴۴- نسل‌کشی مردم چچن و اینگوش. پس از ده‌ها شورش ضد استعماری، مسکو ترجیح داد از «راه‌حل نهایی» تبعید این دو قوم به آسیای مرکزی استفاده کند. بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر کشته شدند، یک نفر از هر سه چچنی و اینگوش.

 

 

 

 ‏۱۹۵۳- آلمان شرقی می‌کوشد خود را از استعمار روس نجات دهد، میلیون‌ها نفر در تظاهرات دموکراسی‌خواهی به خیابان‌ها آمدند. رژیمِ دست‌نشانده به طور رسمی درخواست کمک می‌دهد و مسکو نیز تانک‌ها را اعزام، صدها نفر را می‌کشد و قیام را سرکوب می‌کند.

‏۱۹۵۶- مجارستان تصمیم می‌گیرد استعمار روس را کنار زند، دانشجویان یک قیام مردمی دموکراسی‌خواه به راه می‌اندازند. مسکو از یک معاهده امنیتی مشکوک ساختگی برای حمله استفاده می‌کند، هزاران نفر کشته می‌شوند، قیام سرکوب می‌شود.

 

 

 

۱۹۶۸- چک ها و اسلواک‌ها کوشیدند از زیر استعمار روس بیرون آیند، مسکو با استفاده از پیمان امنیتی مشترک به آنها حمله کرد. ۱۳۷ نفر سلاخی و قیام سرکوب شد.

‏۱۹۸۶ – قزاقستان کوشید از استعمار روس رهایی یابد. قیام دموکراسی‌خواهی «ژول توکسان» به تیان‌آنمن این کشور تبدیل شد. مسکو جوخه‌های مرگ خود را اعزام کرد: صدها معترض اعدام شدند. اما آنان الهام‌بخش مبارزان ضد استعمار در سرتاسر امپراطوری شدند.

 ‏۱۹۸۹- گرجستان می‌خواست خود را از شر استعمار روسیه رها کند. مسکو ارتش خود را برای قتل‌عامِ قیام صلح‌آمیز و استقلال‌طلبانه به تفلیس اعزام کرد. ۱۹ نفر کشته شدند. در اینجا نیز این کشتار موجب اشتیاق شدیدتر برای استقلال شد.

۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱- لتونی اعلام استقلال کرد. مسکو شهرهایش را بمباران کرد، نفرت قومی را دامن زد و از طریق اخبار جعلی نفرت و هیجان را برافروخت. شهروندان سنگربندی کردند و غالباً با دست خالی در برابر جوخه مرگ کرملین مقابله کردند. ۶ نفر کشته شدند ولی روس‌ها مستأصل به خانه برگشتند.

‏۱۹۹۰ – آذربایجان اعلام استقلال کرد. مسکو به کینه‌های قومیتی دامن زد و از آن برای فرستادن تانک‌ها و سلاخی حامیان استقلال بهانه ساخت. ۱۷۰ نفر در قتل‌عام ژانویه کشته شدند. به‌جای مأیوس شدن، این حمله سبب انگیزه بیشتر برای استقلال شد.

 ‏۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱- لیتوانی اعلام استقلال کرد. مسکو محاصره اقتصادی را بر آنها تحمیل کرد.با اخبار جعلی به اختلافات قومی دامن زد و تانک‌های خود را برای گذشتن از روی معترضان غیرمسلح و صلح‌جو اعزام کرد. ۱۵ نفر کشته شدند اما لیتوانیایی‌ها مقاومت کردند و روس‌های درمانده به خانه برگشتند.

 ‏۱۹۹۲- مولداوی می‌خواست اعلام استقلال کند. مسکو با دامن زدن به اختلافات قومی و استفاده از آن به‌عنوان دستاویزی برای ضمیمه کردن ۱۰ درصد از خاک این کشور به خود و خلقِ جمهوری تحت کنترلِ «ترنس نیستریا» استفاده کرد.

‏۱۹۹۲- گرجستان اعلام استقلال کرد. مسکو این کشور را هم با برافروختن اختلافات قومی و جنگ داخلی تنبیه کرد. کرملین ادعای بی‌طرفی کرد اما همچنان برای حمایت از مناطق تجزیه‌طلب سلاح و پول می‌فرستاد. عاقبتِ گرجستان به کشوری از هم پاشیده و رژیمی دزد سالار و طرفدار روسیه ختم شد.

‏۱۹۹۹- استونی از زیر بار استعمار روس بیرون آمد. مسکو تانک‌های خود را اعزام کرد تا آن را بازپس گیرد، استونی‌ها خیابان‌ها را سنگربندی کردند و به طور مسالمت‌آمیز با مهاجمان رو در رو شدند. روس‌های درمانده و مستأصل به خانه برگشتند.

۲۰۰۰- چچنی‌ها تلاش کردند از زیر یوغ امپراتوری بیرون آیند. این بلایی بود که استعمارگر روس بر سر گروزنی و چچن آورد. جنایت جنگی‌ای در ابعاد وحشتناک، اما واکنش سایر جهان این بود: “اِ…” و بی‌تفاوت ماند، پس مسکو ادامه داد. مسکو به طرزی ترسناک سترون و بی‌خلاقیت است. در یک صد سال گذشته، استعمار روس از تاکتیکِ تجاوز و اشغالگری مشابه و به طور مکرر از تهدید استفاده کرده.

‏۲۰۰۸- گرجستان رژیم دزد سالار طرفدار استعمار روس را بیرون انداخت و به سمت پیوستن به اروپا حرکت کرد. کرملین مصمم شد آن را تجزیه کند. از اخبار جعلی برای ادعای ساختگی درباره «نسل‌کشی شدید و گسترده» استفاده کرد و آن را دستاویزی برای حمله به این کشور و تصاحب ۲۰ درصد از خاک آن قرار داد.

 ‏۲۰۱۱- روسیه می‌خواست اوکراین را برای ترک استعمار روس تنبیه کند. روایت‌هایی دال بر «نسل‌کشی» جعل کرد و از جمهوری‌های دست نشانده‌اش به‌عنوان جبهه‌ای برای حمله به اوکراین استفاده کرد. مهاجمان به شکلی گسترده مرتکب جنایات جنگی شدند، اما حمله‌ی رعدآسایشان با شکست مواجه و با مقاومتی غیرقابل پیش‌بینی از سوی مردم اوکراین روبرو شد.

‏۲۰۱۴- اوکراین رژیم دزد سالار دست‌نشانده‌ی استعمار روس را ساقط کرد. کرملین مصمم به تنبیه آنان شد. روایت‌هایی جعلی درباره اختلافات قومی خلق و ادعای بی‌طرفی کرد. اما ارتش خود را برای خلقِ جمهوری‌های تجزیه‌طلب اعزام و کریمه را از آن خود کرد.

‏۲۰۱۵ – سوریه در شرف سرنگون کردن رژیم دیکتاتوری و خلاصی از یکی از پایگاه‌های کلیدی نظامی روس بود. مسکو نیروهایش را برای بمباران وسیع و قتل‌عام شهروندان آن کشور اعزام کرد تا به‌قول خودش جلوی «نسل‌کشی گسترده» را بگیرد. ۶۰۰ هزار نفر کشته و ۷ میلیون نفر آواره شدند.

۲۰۲۲- روسیه می‌خواست اوکراین را برای ترک استعمار روس تنبیه کند. روایت‌هایی دال بر «نسل‌کشی» جعل کرد و از جمهوری‌های دست نشانده‌اش به‌عنوان جبهه‌ای برای حمله به اوکراین استفاده کرد. مهاجمان به شکلی گسترده مرتکب جنایات جنگی شدند، اما حمله‌ی رعدآسایشان با شکست مواجه و با مقاومتی غیرقابل پیش‌بینی از سوی مردم اوکراین روبرو شد.

 نویسنده: Maksym Eristavi

 ‏مترجم: سودابه قیصری

تلگرام کنگره ملی ایرانیان
chat