از دوره کارتر تا پایان دوران اوباما، چپ بین الملل و دموکراتهای آمریکا(با کمک رسانهها) حزب جمهوریخواه را به عقب رانده و تفکرات سوسیالیستی گلوبالیستی خود را در آمریکا و جهان گسترش دادند، روشی که پیش از کارتر نیز وجود داشت اما از دوران وی اوج گرفت و از اولین ثمراتش انقلاب۵۷بود.
نبرد این دو حزب که بنوعی بر تمام کشورهای جهان تاثیر میگذارد در دوران کلینتون کاملا بسود دموکراتها شد و سپس اوباما با سیاستهای خود عملا حزب رقیب و کشورهای متحد این حزب را به گوشه رینگ راند و جهان را به عرصه تاخت و تاز روسیه و چین بدل ساخت. سقوط حکومت پهلوی در دوران کارتر ایران را به چنگ روسیه و چین انداخت. دوران کلینتون رژیم مستاصل توانست مجددا جان بگیرد و در دوران اوباما به ثروتی افسانهای حاصل از افزایش قیمت نفت و سپس برجام دست یافت که در ادامه خواهیم دید تمامی این درآمد در راستای اهداف چپ بینالملل هزینه شد.
اما با روی کار آمدن ترامپ دنیا دریافت که زلزله سیاسی سهمگینی در راه است و هرچند دموکراتها با ترفندهای مختلف از قبیل تلاش برای استیضاح، جنگ رسانهای، انگ ارتباط پنهان با روسها و… تلاش داشتند مانع این زلزله گردند، سرانجام لرزشها و فروریختنها آغاز شد. قیام مردم ونزوئلا در برابر دیکتاتور سوسیالیست این کشور، انتخاب ژائیر بولسونارو در برزیل، عقب نشینی رهبر کره شمالی، قیام هنگکنگ، اعتراضات مردم روسیه و… از جمله شکستهای چپ بین الملل پس از انتخاب ترامپ و تاثیرات مستقیم ناشی از حضور وی در کاخ سفید محسوب میگردد. شاید بتوان شکست مفتضحانه حزب کارگر در انگلیس و پیروزی تاریخی دست راستیها و متعاقب آن خروج این کشور از اتحادیه اروپا و اضمحلال این اتحادیه را نقطه اوج این تغییر و تحولات پس از ریاست جمهوری ترامپ دانست. در کنار تمامی موارد فوق، ایران نیز از اهمیت فوق العادهای در نبرد دو حزب آمریکا و بالطبع نبرد چپ بینالملل به رهبری روسیه و چین با راستگرایان به رهبری حزب جمهوریخواه آمریکا برخوردار است که در ادامه به چرایی آن خواهیم پرداخت.
ایران از یکسو برای روسیه و چین یک منبع اقتصادی مهم یا بهتر بگوییم یک عابر بانک محسوب میگردد، از سوی دیگر بعنوان یک تهدید برای اسرائیل و عربستان (متحدان حزب جمهوریخواه) وجود رژیم لازم است تا ابزاری باشد برای چانه زنی و امتیاز گرفتن چین و روسیه از جریان راست به رهبری جمهوریخواهان. همچنین پول ایران پشتوانهای برای بقای دیکتاتورهایی چون مادورو، اسد، رهبر کره شمالی،حتی اردوغان…و گروههای تروریستی متعدد است که قطع شدن این شریان مالی و تغییر رژیم، جدا از اینکه برگ برنده ایران را از دست روسیه و چین خارج میکند منجر به نابودی دیگر برگها در گوشه وکنار جهان میگردد. خروج از برجام و عملی شدن تحریم کامل نفت گام اول و مهمترین گام ترامپ جهت قطع این شریان مالی و فراهم کردن زمینه براندازی برای بیرون کشیدن ایران از چنگ روسیه و چین (چپ بینالملل) بود
تحریم نفت منابع مالی تروریستها را قطع و نیز رژیم را برای تامین و تطمیع مالی نیروهای داخلی (سپاه و بسیج) جهت سرکوب مردم در تنگنا قرار داد و دیدیم که پس از بیپولی ناشی از تحریم،مردم ایران،عراق،لبنان توانستند از زیر نعلین آخوند و پوتین سپاه و دیگر تروریستها سربرآورده قد علم کنند. دولت کمونیستی چین که به خرید نفت مفت ایران عادت کرده بود و پس از وضع تحریمها تا حد زیادی دست خود را از این خوان نعمت کوتاه میدید هنوز در شوک از دست رفتن نفت ایران بود که با جنگ اقتصادی ترامپ مواجه و با تعرفههای وضع شده شکست دیگری را متحمل و اقتصاد خود را در معرض خطر جدی دید. در چنین شرایطی ناگهان ویروس کرونا از چین به سراسر جهان شیوع یافت و اثرات ناشی از شیوع آن اقتصاد جهان را تحت الشعاع قرار داد و حتی باعث گردید نفت که کانال ۲۰ دلار که بنظر نرخ مورد علاقه دولت چین بعنوان بزرگترین خریدار نفت است بازگردد. شیوع کرونا ضمن کمرنگ کردن اثرات شکست اقتصادی چین در برابر آمریکا و سقوط قیمت نفت، برای رژیم ایران نیز نعمت مهمی محسوب میگردد. رژیم حاکم بر ایران که برای بقا بیش از هر چیز به بحران نیاز دارد توانست با شیوع ویروس از یکسو باعث گردد که از دیماه تاکنون تقریبا اخبار و فعالیتهای براندازانه کاملا به حاشیه رانده شود و از سوی دیگر شیوع بیماری را به ابزاری تبدیل نمود برای تحت فشار قرار دادن آمریکا جهت لغو تحریمها.
با توجه به توضیحات بهتر میتوان به علت بیاعتنایی رژیم به هشدارهای بینالمللی، عدم قرنطینه قم، ادامه پروازها به چین جهت واردات آلودگی و نیزعدم اعلام مشاهده بیماری و در نتیجه بازماندن خطوط پرواز با جهان غرب و شیوع هرچه بیشتر بیماری توسط مسافران ناقل و بیاطلاع ادامه داد. در واقع رژیم با وارد کردن آلودگی به کشور بحران لازم را ایجاد و براندازی را به حاشیه راند و نیز با عدم خبررسانی درباره وجود بیماری باعث انتقال آلودگی از ایران به بسیاری کشورها توسط مسافران ناقل ولی بیاطلاع گردید که این اقدام کاملا در راستای اهداف دولت کمونیستی چین بود. مسلما اگر رژیم در دیماه از وجود بیماری در ایران خبر میداد کشورهای دیگر ممنوعیتهایی برای ورود مسافران از مقصد ایران ایجاد میکردند که میتوانست در کاهش شیوع بیماری در جهان موثر باشد اما رژیم عامدانه به پنهان کاری پرداخت و با این پنهان کاری ضمن ایجاد بحران لازم در داخل، خدمت بزرگی نیز به چین انجام داد. با توجه به موارد فوق میتوان سفرهای ظریف در ماههای اخیر به چین و سپس پروازهای متعدد رفت و برگشت با این کشور را بخشی از برنامهریزی و همکاری مشترک رژیم و دولت کمونیستی چین در این جنگ بیولوژیک دانست.
نویسنده: مهران