در ۱۳ آبان ۵۸ دقیقاً ۴ماه بعد از تصویب قانوناساسی با اصل ولایت فقیه در جمهوری اسلامی و بازگشایی دانشگاهها بزنگاه بزرگی در سقوط قواعد دیپلماتیک و سلطه تفکر چپ در زمینه سازی برای انزوای سیاسی حکومت اسلامی در ایران بود اما بعد از گذشت ۴دهه الزام روشن شدن زوایا و عوامل اصلی این عمل قبیح(قبل از رفراندوم قانون اساسی)که به مخدوش شدن ذهنیتها به ایران و ایرانی منجر شده پرداختهایم…
ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاحطلب همواره یک نام برجسته و هم آوا با اشغال سفارت آمریکا به عنوان رهبر دانشجویان خط امام دیده میشود.در این مقاله نیز به مصاحبه جنجالی حسین دهباشی محقق تاریخ و گردآورنده تاریخ شفاهی ایران با اصغرزاده پرداخته شده…
ابراهیم اصغرزاده از دانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر سابق و شریف فعلی بود که با تفکرات مذهبی و مارکسیسم و از مریدان علی شریعتی بوده که از غلبهی تفکرات ضد امپریالیسم که شاه فقید و آمریکا را نماد آن می دانستند میگوید و خود محمدرضاشاه را در نامیدن مارکسیسماسلامی روی این تفکرات و گروههای خرابکار میستاید!
از غالب بودن رمانتیسم سیاسی و رادیکالیسم در تفکرات دانشجویی که رغبت توانایی در تغییر جهان و مبارزه با آنچکه از پستی و پلیدیها در آن زمان گفته شده در قالب گرایش یافتگان به تفکر چپ جهانی و ادبیات معاصر قرن بیستم
ناشی از آن ماموریت داشت که آمریکا را بعنوان متحد ایران نبیند و شاه را نماد استبداد و مستعمره آمریکا میدیدند و این به عنوان مَلاتِ آجرهای مبارزات این گروهها بوده همچنین سفارت آمریکا که محل رفت و آمد ژنرالهای آمریکایی و مستشاران بوده برای این گروه ها و تفکرات نشأت گرفته از چپ قابل تحمل نبود!
از ترور مستشاران آمریکایی توسط چریکهای فدایی خلق و مجاهدین بعنوان روشن کردن موتور کوچک مبارزه با آنچه که تحت غلبه بر ترس و اینکه مستشار آمریکایی یا افسر ارتش شاه قابل ترور شدن است یاد میشد که غلبه بر آمریکا و آمریکایی در قالب یک هیمنهی بزرگ در این راه به سمت انقلاب اسلامی مارکسیستی بود.
تصویرسازی مجمع دانشجویان مذهبی و چپگرا از شاه فقید به عنوان قاتل شریعتی و اندیشمندان و تختی با توجه به عدم وجود مدارک و شواهد علیرغم حقیقت از ترفندهای این گروهها برای تشویش اذهان عمومی و برانگیختن موج ضد شاه و ضد آمریکایی بود.
ابتدا در ۲۵ بهمن ۵۷ مجاهدین خلق و چریکهای فدایی به سفارت آمریکا حمله میکنند که سریعاً توسط خمینی دستور تخلیه آنها از سفارت و تقبیح عمل آنها آن هم در روزهایی که بی نظمی های بعد از کودتای ۵۷ از ترورهای انقلابی گرفته تا هر نوع هرج و مرج را شاهد هستیم!سوال بزرگ اینجاست که زمانی که مملکت روزهای بیثباتی در حکومت و هرج و مرج را سپری میکرد و هر نوع اقدام خودسرانه از کشتار و ترور و محاکمه انجام میشده،با اشغال سفارت آمریکا مخالفت شده و بعد از تثبیت نظام جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۵۷ و تصویب قانون اساسی در خرداد ۵۷ و بازگشایی دانشگاهها و ثبات ساختاری، چرا در ۱۳ آبان ۵۸ سفارت آمریکا اشغال شده و هیچ واکنش،ممانعت و تقبیحی از این عمل صورت نگرفته!
اصغرزاده از راه دادن شاه به آمریکا و اینکه تصور میشد آمریکا در پی هستهسازی با ژنرالهای شاه برای تمرکز قدرت و اقدام برای کودتاست در کنار دیدار مخفیانه مهدی بازرگان با برژینسکی در الجزایر را شکستی برای دانشجویان انقلابی میدیدند و احساس درهم شکستگی و حقارت به انقلاب را داشتند.
ابراهیم اصغرزاده بازگشایی دانشگاه ها بعد از تابستان ۵۸ را که مملو از گروههای مجاهدین و فداییان خلق شده بود و کمرنگ دیده شدن جنبش های دانشجویی مذهبی و خط امام در انقلاب را انگیزه برای اشغال سفارت آمریکا جهت نمایش یک اقدام انقلابی و موجی جدید در تپش انقلاب به دست آنها را نفی نمیکند!
توهماتی از قبیل راه دادن آمریکا برای ورود شاه و نه برای درمان و بعنوان یک فریب و همچنین پایهریزی و قرینهسازی یک کودتا به تصوری از کودتا ۲۸ مرداد ۳۲(کودتای دروغین)در کنار اینکه تصور میشد آمریکا به پادشاهان منطقه پیام میدهد که پشت آنها را خالی نمیکند و همینطور ادعای سلطنت طلبان مبنی بر پایهریزی سقوط شاه در اجلاس گوادلوپ،در مشروعیتزدایی از انقلاب آنها پیش میرفته!که آنان به فکر یک اقدام کوبنده و احیایِ انقلابی شدهاند با اشغال سفارت آمریکا!
بازگشایی دانشگاهها در اول مهر ماه ۵۸ گفتگو و چالش بزرگی در مجمع روشنفکران،هنرمندان و نخبگان تحت عنوان کلاه گشاد در قانون اساسی مغایر با معیارهای جمهوریت و انقلاب به نام اصل ولایت فقیه در گرفته بود و موج سهمگین آن منجر به تجزیه طلبی ها در بعضی مناطق و عناد اکثر گروهها،درحال فروپاشی انقلاب بود که از انگیزه های بزرگ دانشجویان خط امام و حامیان مارکسیسم در اشغال سفارت آمریکا شده بود.
از اوایل مهر ماه مناظراتی راجع به قانون اساسی و اصل ولایت فقیه در دانشگاه ها برگزار می شد و از طرفی نگرانی ها برای به چالش کشیده شدن این اصل نه بعنوان تعلق یک جایگاه کاریزماتیک برای خمینی که تحت نقش اصلی انقلاب مطرح بود بلکه از تبدیل شدن این اصل به حاکمیت حوزهها در سیاست و یک حکومت شیعه فراگیر در تلفیق نادرست دموکراسی و دین میشده!
ترس بزرگ از بحران قانون اساسی به مثابه اصل ولایت فقیه و عاملی برای مخالفت و فروپاشی جامعه و انقلاب نیازمند به وحدتی ضد آمریکایی داشت و دانشجویان خط امام از واکنش خمینی نسبت به اشغال مجدد سفارت آمریکا و محاکمه آنان نگران بودند اما این خمینی بود که در خفا همنظر با این شورشیان متجاوز نیازمند به این اقدام برای تحکیم جایگاه خود در سمت ولیفقیه بود!
موسوی خوئینی ها عامل شوروی و سازمان کا.گ.ب آمر اصلی اشغال سفارت آمریکا،دانشجویانِ مصمم به اشغال سفارت را از مراجعه به خمینی برای کسب اجازه منع کرده بود و لذا برای آنان مخالفت دولت موقت بازرگان را با این اقدام گوشزد میکرد و کسب اجازه از خمینی را تضعیف و دور زدن دولت تحت حمایهی خمینی تلقین میداده و با ادعای مطلع ساختن خمینی توسط پسرش احمد،دانشجویان را مجاب به شروع به اقدام اشغال سفارت کرده بود.
بعد از اشغال سفارت، موسویخوئینیها به عنوان آمر اصلی،سخنرانی کرد و بعد در تماس با احمد خمینی ماوقع را اطلاع داده بود که دانشجویان خط امام بدون خونریزی با چنین شعارهایی دست به این کار زدهاند و پس از دقایقی احمد خمینی از قم در تماس با سفارت آمریکا پیام خمینی را در حمایت و تایید اشغال سفارت آمریکا منتقل میکند که دانشجویان مضطرب و نگران از واکنش خمینی و بازتاب اشغال سفارت در جامعه و جهان را مشعوف ساخته بود!
ابراهیم اصغرزاده خاطرنشان میکند اضطراب و نگرانی از عواقب اشغال سفارت آمریکا به حدی بود که آنان به همراه خود یک خودروی وانت را جهت حمل اسناد به دست آمده از سفارت برای غنیمت و توجیه عمل خود داشته بودند تا از آن اسناد در صدد دفاع از حرکت خود آمده و آمریکا را به عنوان مداخله گر و توطئهچین معرفی کنند!
اصغرزاده در پاسخ به اینکه بستن دستها و چشم های کارکنان سفارت آمریکا در محلی که خودشان کار می کردند چه مفهومی داشته ضمن اظهار شرمساری و اذعان به بدسلیقهگی بزرگ که بعدها به عنوان اقتدار انقلاب و مبارزه با آمریکا و تحقیر آمریکا روی پوسترها،تمبرها و تقویم نیز نقش بسته بود از آن به عنوان فاجعه برای چهره انقلاب و انقلابیون و ایران یاد می کند!
جالب اینکه در جلسه شورای مرکزی دانشجویان خط امام در تابستان ۵۸ ابراهیم اصغرزاده از رفت و آمدهای آمریکاییها به سفارت و خروج اموال و جعبه های مشکوک از فرودگاه مهرآباد بدون بازرسی و گمرک به آمریکا برای مجاب ساختن شورا جهت اشغال سفارت خبر می دهد که هر یک از اعضا به نوعی مخالف بودند و جالبتر اینکه محمود احمدینژاد با مخالفت خود برای اشغال سفارت آمریکا مشکل مملکت را بی دینی می دانسته و اظهار داشته که به سفارت بی خدایان کمونیست یعنی شوروی حمله شود!
عواقب این اقدام قبیحِ تاریخِ سیاسی از بدنامی و تحقیر ایرانیان در خارج از کشور گرفته و بیاعتباری گذرنامه ایرانی تا تغییر نگاهها از یک ایران متمدن به ایران تحت کنترل افراطیونِ بیقاعده و قانون از طرفی و از طرف دیگر تبدیل شدن این اقدام به ابزار قدرت برای رژیم به مرور زمان آن را به میوهی گندیده تبدیل ساخته بود که همه برای آزادی گروگان های آمریکایی در حال بردن گوی سبقت از هم بودند!
نکته قابل تأملی که اصغرزاده اشاره میکند به جریان مکفارلین است که وی مدعیست فاجعه اشغال سفارت آمریکا را به تاریخ سپرده!از این قرار که بعد از پیروزی رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهور آمریکا و در اثنای جنگ ایران و عراق موشک های فینیکس موجود در اسرائیل با آرم اسرائیلی به ایران داده میشود!جداً تقلیل دادن این فاجعه و خاتمه یافتن آن به یک مراوده برای رفع نیازهای ضروری و ملاطفت آمریکاییها از قباحت تاریخی این عمل قطعاً نخواهد کاست.
اصغرزاده در یک فرافکنی یکجانبه مدعی می شود که صاحب اصلی اقدام اشغال سفارت آمریکا شخص خمینی و حمایت وی از دانشجویان خط امام بود که حتی دستور به پخش اطلاعیه های این جنبش از رسانه ها داده بود و از اشغال سفارت آمریکا به عنوان انقلاب دوم یاد کرده!
اصغرزاده هم در کنار دیگر بدنامان تاریخ که از خمینیِ در تبعید قدّیس ساختند و اساساً حکومت سراسر حماقت و دیوانسالاری وی را تشویق کردند و فرش قرمز برایش پهن ساختند قرار میگیرد که بنا بر اعتراف صریح خودِ اصغرزاده خمینی بنابر خطر عدم مقبولیت قانون اساسی تصویب شده با اصل ولایت فقیه قبل از همهپرسی قانوناساسی در ۱۲ آذر ۵۸ به یک جریان وحدت انگیز نیاز داشت که دانشجویان پیرو خطِ وی، مزدوران کا.گ.ب و هژمونی تفکر چپ با اشغال سفارت آمریکا تقدیم خمینی کرد.