افشاگری کارمند وزارت اطلاعات رژیم در انصاف نیوز توسط اطلاعات سپاه پاسداران حذف شد

0

وب سایت انصاف نیوز در مصاحبه با یکی از کارکنان سابق وزارت اطلاعات رژیم حقایقی را افشا کرد اما کمی بعد از انتشار، با تماس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران این مصاحبه حذف شد. فرد مصاحبه‌شونده در گفت‌وگوی مفصل خود با انصاف‌نیوز به مسائل مختلفی از جمله رد صلاحیت و مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی، ساختار وزارت اطلاعات، ترور دانشمندان هسته‌ای و به صورت مشخص تازه‌ترین مورد از این دست ترورها یعنی کشته شدن محسن فخری‌زاده و همچنین پرونده بازداشت هشت فعال محیط ‌‌زیستی پرداخته است.

این مامور سابق به انصاف نیوز گفته است که بعد از افشای اسناد هسته‌ای رژیم، اسم محسن فخری‌زاده به عنوان چهره کلیدی برنامه هسته ای درز کرد. به گفته او، موضوع مهم در موضوع شورآباد این بود که «گویا تیم عملیاتی کاملاً از مکان‌های فریب مطلع بود و به سراغ محل‌های اصلی رفته بود. یکی از مسئولان وزارت دفاع که مسئول این موضوع بود، بر سر همین موضوع برکنار شد و کسی را هم نتوانستند بگیرند.»

خبر سرقت آرشیو هسته‌ای رژیم را بنیامین نتانیاهو، نخست‌ وزیر اسرائیل، در اردیبهشت‌ماه سال ۹۷ اعلام کرد و گفت در جریان یک عملیات مخفی، «بیش از نیم تُن مدرک» شامل ۵۵ هزار سند روی ۱۸۳ سی‌دی، از تحقیقات هسته‌ای مخفیانه ایران در پروژه موسوم به «عماد» از یک انبار در نزدیکی تهران ربوده شدند.

کارمند سابق وزارت اطلاعات از «چند تکه شدن» این وزارتخانه توسط «سیاسیون» گفته و توضیح داده است که «سیاسیون وزارت را چند تکه کرده‌اند به‌ویژه از زمان احمدی نژاد این موضوع تشدید شده. سر قضیه ترور دانشمندان هسته‌ای، آن شخصی را که رفت شورای عالی امنیت ملی خبر داد که این‌ها دارند افراد بی‌گناهی را به عنوان ترورکنندگان دانشمندان هسته‌ای در پاچه خلق‌الله می‌کنند تا مدت‌ها به وزارت راه‌ نمی‌دادند.» به گفته این فرد، «آن کیس، کاملاً ملی شده بود و خانواده‌های شهدا و صد البته مردم مطالبه‌ بازداشت تروریست‌ها را داشتند. اما هیچ ‌کسی را نگرفتند.»

کارمند سابق وزارت اطلاعات گفته است که باید از حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات دولت محمود احمدی نژاد پرسید که «چرا تمام سرنخ‌های این پرونده از بین رفت». او همچنین به پرونده محیط زیستی ها اشاره کرده و گفته که «سؤال این است که دوستان رک و راست بیایند بگویند این‌ها چه کار کرده‌اند که مصداق‌ش جاسوسی بوده؟ اینکه محیط زیستی‌ها تاکنون چه فعلی انجام داده‌اند یا نداده‌اند، هرگز شفاف گفته نشده است که قاضی نتیجه بگیرد این‌ها مفسدفی‌الارض‌اند.» او مرگ کاووس سیدامامی در زندان را «مبهم» خوانده و گفته که «دلیل غیرقابل باوری هم برای آن عنوان شد.»

متن کامل این مصاحبه را می توانید در ادامه بخوانید:

معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: یکی از مخاطبان انصاف نیوز پس از مصاحبه حیدر مصلحی در مورد دخالتش در رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی برای انتخابات سال ۹۲ در پیامی ادعایی عجیب را در مورد تیمهای عملیاتی وزارت اطلاعات دوران مصلحی مطرح کرد. پیامی که در نهایت به دیدار و مصاحبهای حضوری – هم درمورد آن مقطع و هم درمورد مسائلی دیگر – ختم شد. علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی یک هفته پیش در گفتوگویی با جماران نسبت به وضعیت ضعف و نیز نفوذ در سیستم امنیتی هشدارهایی داده بود. این فرد که خود از نیروهای سابق ًا امنیتی است و نامش نزد انصاف نیوز محفوظ است، میگوید پس از مصاحبه مصلحی و »ملعبه شدن دستگاه امنیتی کشور و به بازی گرفتن بچههای وزارت« آنقدر عصبی و ناراحت شده که تصمیم به صحبت گرفته است.

او در مورد اظهارات مصلحی با تاکید براینکه »از چند روز بعد از ردصلاحیت هاشمی تحتنظر گرفتن خانوادهاش هم شروع شد«، میگوید: » شخص آقای هاشمی را تحت نظر نمیگرفتند. شاید دلیل اصلیاش این بود که تیم حفاظتی ایشان بسیار جدی بود و با هیچ کس شوخی نداشت. اما اگر ایشان ساعت ۹ صبح از خانهشان در جماران خارج میشدند، بچهها ۷ صبح آنجا مستقر بودند. اول موتور سنگین از کوچه بیرون میآمد، بعد لندکروز راه را میبست و آن بنز سرمهای قدیمی و معروف که آقای هاشمی سالها با آن تردد میکرد، از کوچه خارج میشد و اسکورت به راه میافتاد.«

او میگوید علیرغم اینکه هرگز این تیمهای عملیاتی شخص هاشمی را تعقیب و مراقبت نکردهاند اما روی بچهها و بعضی نوههای او بسیار متمرکز بودهاند. موضوعی که مورد تأیید فائزه هاشمی نیز قرار گرفته است. فائزه با تأیید این تعقیبهای گاه و بیگاه که تلاشی هم برای پنهانی بودنشان نمیشده است به انصاف نیوز میگوید از مردان خانواده هم مراقبت میکردند و یکبار به سمت مأمورین رفته و به اعتراض گفته است »اینجا هم زنانه و مردانه دارد؟! چرا من را تعقیب نمیکنید و فقط مردان خانواده را تعقیب میکنید؟!«

این مأمور امنیتی سابق، در مورد تعقیب فرزندان هاشمی میگوید: روی بچه هایش خیلی فوکوس بودند. مهدی با یک تویوتای سفید قدیمی متعلق به مجمع تشخیص مصلحت نظام تردد میکرد و بعضی اوقات روی صندلی عقب دراز میکشید که از دست بچه ها فرار کند. بالاخره به خاطر سوابق مهدی به خصوص در جریان ۸۸، حساسیت روی او خیلی بیشتر بود. آقای محسن هم تحت نظر بود. یاسر هم همینطور. در خیابان نارنجستان – پاسداران بالاتر از میدان نوبنیاد – خانهای بزرگ بود که هم فاطمه، هم فائزه و هم محسن در آن زندگی میکردند. یکبار چند خانم از خانه بیرون آمدند، خیلی عصبانی گفتند »بس است و اینجا چه میکنید؟!«این فرد میگوید که آنموقع – سال ۹۲ – آنچه مصلحی امروز میگوید به گوش »بچههای عملیات« نرسیده بوده است اما فضا این بوده که »فتنهای قرار است اتفاق بیافتد و حواسمان باید به این خانواده باشد.

درباره نحوه تعاملشان اما با خانواده هاشمی روایت جالبی دارد؛ مأمور امنیتی سابق میگوید: از یک جایی به بعد هم بچههای ما آنها را پذیرفته بودند و هم آنها، بچه های ما را. برخوردهای دوطرف هم مختلف بود.«این عضو سابق وزارت اطلاعات معتقد است که این محسوس بودن کنترل تنها نوعی قدرتنمایی از سوی وزارت دوران مصلحی بوده است »انگار که قرار بود بگویند ببینید که ما حواسمان به شما هست! سیاست این بود که گفته شود ما حواسمان به تک تک شما هست. در توضیح ماهیت این مراقبتها توضیح میدهد: ولی کلیت این برنامه، کارخاصی نبود و تنها یک قدرتنمایی بود. وقتی میآیی بیرون و میبینی یک ماشین پلاک شخصی با چهارتا آدم دنبالت است که ناگهان چراغگردانهایش را پشت سرت روشن میکند، چه حسی خواهید داشت؟ قدرتنمایی عجیبی بود.

اما در این بخش سوالی طرح شد که نظر خود تیم مراقبت درباره این خانواده چه بوده است؟ او میگوید اگر بچه های عملیات را بشناسید متوجه میشوید که اصلاً کاری به این مسائل ندارند. شاید طرف نظر شخصی خودش را داشته باشد و سر کار هم بیان کند، اما نباید اجازه بدهد که روی کارش تاثیر بگذارد. او دارد کار حرفهای که از سلسله مراتب به او ابلاغ شده را اجرا میکند. نه فقط بچه های عملیات که کلاً بچه های وزارت باید نظرات سیاسیشان را برای خودشان نگه دارند و با کار قاطی نکنند. اما چه کسی میتواند تضمین بدهد که این اتفاق حتما میافتد؟! چرا به برخی از اطلاعاتیها میگویند که »یارو چپ کرد؟ برای اینکه طرف یاد میگیرد که فکر و تحلیل کند؛ برای همین شاید جایی ببرد.

او در ادامه به توضیح تنوع و تکثر در ساختار بدنه وزارت اطلاعات میپردازد و نقدی هم به نحوه جذب نیروها و… وارد میکند: سال ۶۳ و ۶۴ که قانون تأسیس وزارت وضع و تأسیس شد چه کسانی به آن میپیوندند؟ بچههای اطلاعات کمیته، دادستانی، اطلاعات سپاه و دفتر اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری و… . بخشی از بچههای اطلاعات سپاه سازمان مجاهدینی، مجاهدین انقلاب، بودند، یا بچه های نخست وزیری بعد ًا شدند حزب مشارکت و… بنابراین بدنه وزارت به لحاظ دیدگاه سیاسی، به خصوص در میان بچه های قدیمی و ریشه دار، متکثر است. هر وزیری هم که آمده یک نوع آدم را جذب کرده. شاخصه های جذب در این سالها متفاوت بوده است. مثلا یک مدت مثل سپاه پیچ را سفت کردند – و هنوز هم همینطور است – که حتم ًا هیئت برود و نمازجمعه برود و ریشهایش را با نمره ۴ بزند، و نوع خاصی از لباسها را نپوشد و… یعنی طرف ظاهر و باطن کاملاً ایدئولوژیک داشته باشد. اما همینقدر حساسیت روی کارایی آدمها وجود ندارد. طرف با مختصاتی میآید داخل، با این دیدگاه که سرباز گمنام است و قرار است اینجا خیلی متفاوت باشد. اما کمی که میگذرد، کار میکند و اطرافش را نگاه میکند، میبیند از آن مدینه فاضلهای که فکر میکرده، هیچ خبری نیست. کپ میکنند. بالاخره کسانی که آنجا هستند هم آدمیزادند. از آسمان که نیافتادند. ایراد دارند، مشکل دارند، شاید کارشان را اصلا بلد نباشند. این بچه های جدید یکدفعه تعجب میکنند که »چرا اینجا اینشکلی است! بعضی به خاطر همین مسائل عطای کار را به لقایش میبخشند و میروند. بالاخره نسل جدید تحمل بچه های جنگ را که ندارد. یا انتقالی میگیرند به حراستها و صداوسیما و… و یا خود را بازخرید میکنند و میروند دنبال کارهای دیگر.

این نیروی امنیتی سابق با تاکید دوباره بر اینکه سیاسیون وزارت را چند تکه کرده اند میگوید که به ویژه از زمان احمدی نژاد این موضوع تشدید شده، و اشارهای به ماجرای دانشمندان هستهای میکند: سر قضیه ترور دانشمندان هستهای، آنهایی را که گرفته بودند – که الان احمدی نژاد بلبل شده و راجع به آنها حرف میزند – آن شخصی که رفت شورایعالی امنیت ملی خبر داد که »اینها دارند افراد بیگناهی را بعنوان ترور کنندگان دانشمندان هستهای در پاچه خلق الله میکنند!« تا مدتها به وزارت راهش نمیدادند! این قضیه هم برای این اتفاق افتاد که آقای مصلحی، آدمهای غیرمتخصص را گذاشته بود در حساسترین و ظریفترین بخش وزارت یعنی ضد جاسوسی! طرف تا دیروز کارش یک چیز دیگر بود که ۱۸۰ درجه با ظرافت کار ضد فرق داشت، حالا گذاشته بودنشان بالای پروندههای اینچنینی. آن کیس کاملاً ملی شده بود و خانواده های شهدا و صدالبته مردم مطالبهی بازداشت تروریستها را داشتند. اما من میدانم که هیچکسی را نگرفتند! جمالی فشی – که در همان ماجرا اعدام شد – دوست دختری سمت کرج داشت. اینها دوست دخترش را پیدا کردند و در نهایت هم ردش را زدند. اینها را به تلویزیون آوردند تا تعریف کنند؛ طبق سناریویی پیش رفتند و قابل باور هم بود.

او درمورد چگونگی مشخص شدن موضوع نیز گفت: »همان موقع یکی از بچههای حاج قاسم، نیروی قدس، را بردند پیش اینها در زندان اوین، چهارتا سوال که کرد به بازجوها هم توپید که شما دروغ میگویید! در همان دولت احمدینژاد فهمیدند که چه کردند، اما جرات نداشتند آنها را آزاد کنند. تا اینکه دولت عوض شد و کار آنها را پیگیری کردند.

بدون نظر

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

Exit mobile version