دل نوشته‌ای برای ارژنگ داوودی‏

0

نمی‌دانم چندبار دیگر باید بنویسم و پاک کنم تا بتوانم توصیف شایسته‌ای در وصف ⁧ ارژنگ داوودی⁩ داشته باشم، معلمی که در شرافت و شجاعت نظیر ندارد، شاعری که با قلب بزرگش در اتاقی تاریک و تنگ محبوس شده است! استادی که برای گامهای آزادی بخشش پاهایش رو شکسته‌اند و برای فریاد آزادی‌خواهایش حصاری کشیده‌اند در اطرافش.

اکنون ۲۰ سال از زندانی شدن ارژنگ داوودی می‌گذرد و فقط کلام شاعرانه خود اوست که می‌تواند بخشی از رنجی را که متحمل شده به تصویر بکشد! ما گرچه نمی‌توانیم درکی از اینکه چه بر وی گذشته داشته باشیم اما می‌توانیم آنقدر شرافت داشته باشیم تا از کسی که برای آزادی ما در زندان دیکتاتور است قدردانی کنیم.

بنویسیم هرچند که شاید نوشته ما را نخواند و بگوییم که چقدر باعث غرور و افتخار است و فریاد بزنیم که چه فداکاری‌هایی برای آزادی ایرانمان صورت می‌گیرد، کسی که ثانیه‌های جوانیش را فدای این خاک کرد شایستگی هر ثانیه نام بردن، الگو شدن، افتخار کردن و نماد معلمی شایسته و واقعی بودن را دارد.

ما حق داشتیم امروز کسانی مثل ارژنگ داوودی را در کنار خودمان داشته باشیم، معترضین واقعی را شکنجه و حبس کردند و عده ای اصلاح طلب را در نقش منتقد پشت دوربین نشاندند که اسمی از فداکاران ایرانزمین نیاورند تا مبادا نام و اندیشه آنان تکثیر شود

اما نه دیروز و نه امروز خواست آن زندانی آزادی خودش نبوده و نیست، شبیه پرنده‌ای که یه عمر چسبیده پشت پوستری با طرح جنگل (محیط زندگیش، آزادیش) آن زندانی دیگه حتی منتظر شنیدن کسی هم نیست جز آنکه هر روز به امید خبر سرنگونی چشم باز می‌کند و‌ نگاهش به ما و در حسرت دقیقه‌هایی که اگر ‌جای ما بود چه می‌کرد و چگونه پرچمدار مبارزه‌ای می‌شد که پرچمدارش هست!

از دقیقه‌هایی که در دست داریم استفاده می‌کنیم‌ و تا جایی که نفس داریم این راه او را ادامه می‌دهیم تا امید ارژنگ و ارژنگ‌هایی که برای دادن امید و آزادی به ما از آزادی و زندگی خود گذشتند باشیم تا روزی که نتیجه‌اش را که پیروزی مردم ایران و در آغوش کشیدن آزادی برای همیشه است را در کنار هم ثبت در دفتر تاریخ شکوهمند سرزمینمان ثبت کنیم، به زودی

نگارنده: صدف

بدون نظر

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

خروج از نسخه موبایل