سخنان کوبنده محبوبه رمضانی مادر پژمان قلی پور از جانباختگان آبان ۹۸ در کلاب هاوس توجه همگان را جلب کرده است. خانم رمضانی گفت: فرزند ۱۸ ساله من در تاریخ ۲۶ آبان ساعت ۷:۴۰ دقیقه شب با پنج گلوله کشته شد، ۳ گلوله روی سینه، ۱ گلوله بغل ابرو و یک تیر جنگیدیگر وسط قلب بچهام.
پژمان پر از شور زندگی بود و میخواست در این حکومت به خدمت سربازی برود. به همه گفتیم ما خودمان از حقمان دفاع میکنیم و دادخواه خون پژمان هستیم. هیچکس حق ندارد به جای ما حرف بزند. می گویند بچه ما را اشرار کشتند. اگر اشرار کشتند چرا به ما تریبون نمیدهید تا از بچه مان دفاع کنیم؟ مگر دم از امنیت نمیزنید؟! چرا پژمان دو خیابان آن طرف تر از خانه خود به قتل رسیده است؟ اگر بچه من به اروپا یا آمریکا رفته بود و کشته شده بود دلم نمیسوخت، میگفتم خودمان فرستادیمش ولی در وطن خود و در محله و شهرخود او را کشتند.
از شهرداری فیلم دوربین های خیابان را درخواست کردیم، اما بعد از ۱۱ ماه به ما گفتند که آن ساعت در روز ۲۶ آبان دوربین های آنمحل سوخته بوده است و هیچ فیلمی موجود نیست، پس شما از کجا می دانید که پژمان راس ساعت ۱۹ و ۴۰ دقیقه کشته شده است؟
۱۸ ماه است که فریاد میزنیم قاتل بچه ما چه کسی است؟ هیچ کس جوابی نداده. به بهانه کرونا مانع برگزاری سالگرد بچه های آبان شدند. مگر نمیگویید اشرار بچههای آبان را کشتند، پس چرا مانع برگزاری مراسم آنها میشوید؟ من ساکن کرج هستم و ما را مجبورکردند پژمان را در شمال و در شهرستان دفن کنیم و بر بالای مزار او دوربین نصب کرده اند که ببینند چه کسی آنجا میرود. از سنگ قبربچه های ما هم میترسند. چرا این همه هزینه نصب دوربین را برای آن کسانی که تا کمر در سطل زباله خم میشوند و به دنبال غذامیگردند خرج نمیکنید؟ چرا از مادران موسفید و پدران کمر خمیده میترسید؟
من به عنوان مادر حق دارم دادخواه خون فرزندم باشم، جوان ۱۸ ساله من را کشتید چرا باید سکوت کنم؟ چرا نباید خشمگین باشم؟ عروسی پسر بزرگم را به عزا تبدیل کردید. تا قیام قیامت نفرینتان میکنم. گفته شده عرش خدا با آه مادران به لرزه در می آید، ۱۸ ماهاست که آه مادران آبان عرش خدا را به لرزه در نیاورده. بچه هایم را با بدبختی بزرگ کردم. با حقوق کارگری، با زحمت و آبروداری بچه بزرگ کردم. با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتم. حتی نگذاشتم مادرم از وضع مالی من خبر داشته باشد. بچههایی مثل دسته گل بزرگ کردیم. دغدغه من این بود که آنها سالم بزرگ شوند. ما سیاسی نبودیم، حتی نمیدانستیم رئیس جمهور کیست. تمام دغدغه من چهار دیواری زندگی خودم بود و بچه های سالمی تحویل جامعه دادم.
اما جامعه با ما چه کرد؟ حکومت با بچه سالم من چه کرد؟! اگر معتاد، دزد یا قاچاقچی بود، اگر نصف روز خمار بود و نصف روز نشعهخوب بود؟
بچه سالم مرا در قبرستان خوابانده اند زیر خروارها خاک و من با یک قاب عکس در قبرستان ها بر سر مزار بچه های آبان گریه می کنمتا آرام شوم. چون نه بچه ام را دارم ونه سنگ مزارش را، چرا که گفتند باید پژمان را در شهرستان دفن کنید. کجا باید بروم و فریاد بزنمچه کسی باید به داد ما برسد، کدام حقوق بشری، کدام سازمان ملل، وقتی در مملکت خودم به داد من نمیرسند و قاتل بچهام را به مننشان نمیدهند، کجا باید بروم فریاد بزنم؟
ما را تهدید میکنند که باید ساکت باشید. شما با کشتن پژمان، خانواده پژمان را هم کشتید. شما وقتی نوید را کشتید، خانواده اش را همکشتید. جواد، رضا، محمد، چقدر اسم بیاوریم؟ محسن را با یک بچه دو ساله کشتید، ابراهیم را با دو بچه کشتید. اشرار شما یک نفر ودو نفر را نکشته اند. چند نفر را نام ببریم؟ دل ما پر از درد و غصه و فریاد و خشم است پر از نفرت است صدای ما به هیچ جا نمیرسد. هیچکس برایمان کاری نکرد، ۱۸ ماه است که فریاد میزنیم، هیچ نمیخواهیم، فقط قاتل بچه مان را به ما نشان دهید.
من قاتل بچه ام را می خواهم. قلب بچه مرا سوراخ کردید. اول به من گفتند سر پژمان شکسته و وقتی بسوی بیمارستان میرفتم خداخدامیکردم که ای کاش پشت سرش شکسته باشد، که بتواند در عروسی برادرش شرکت کند و خجالت نکشد که سرش زخمی است.
من ثانیهای فکر نمیکردم که بچه من کشته شده باشد. وقتی پسر هجده سالهام را در کاور به پدرش نشان دادند، او باور نمیکرد ومیگفت آرام باش تا دکترها به او رسیدگی کنند.
چشم و دهان پژمان باز مانده بود وقتی که جان از بدنش خارج میشد. ۵ روز قبل از عروسی پسر بزرگم با بالا کشیدن زیپ کاور، عمرپژمان تمام شد. من اینها را کجا بگویم کجا فریاد بزنم کجا ناله کنم به من می گویند قوی باش آرام باش. وقتی بچه ام را در کاور دیدمچگونه آرام باشم. وقتی قلب سوراخ بچهام را دیدم، چگونه قوی باشم؟
به من کمک کنید تا دادخواه فرزندم باشم. کمکم کنید تا انتقام بچه ام را بگیرم. من به پژمان قول دادم که تا وقتی نفس میکشم صدایشباشم. صدای مادران آبان باشید، ما از شما هیچ نمیخواهیم فقط صدای ما باشید.
ما فقط میخواهیم قاتل بچه های مان را ببینیم. من از آن بی رحم، از آن بیوجدان، از آن بیشرف سوالی دارم.
وقتی که داشتی به مغز بچهام شلیک میکردی، به چشمانش نگاه کردی؟ چشمانت به صورت بچه من نیافتاد؟ دلت برای جوانیاشنسوخت؟ نگفتی شاید این بچه مادری دارد؟ شاید خانوادهاش منتظرش باشند؟ اینها را نگفتی و شلیک کردی؟! من آن کسی که بچهام راکشت میخواهم. کمکم کنید به قاتل بچهها برسیم. ما و خانواده های آبان از قشر کارگر بودیم، که با زحمت و آبرو زندگی کردیم و بچهسالم تحویل جامعه دادیم، اما با بچههای سالم ما چه کردند؟ گاهی میگویم پژمان ای کاش دزد بودی، ای کاش قاچاقچی و آدم بدیبودی تا الان کنارم بودی. اگر بد بودی شاید کنارم بودی، چون خوب بودی رفتی. چون خوب ها را زدند، چرا یک معتاد یک قاچاقچی یا یکعملی را نزدند. در تمام بچه های قیام خونین آبان را بگردید یک آدم عوضی پیدا نمیکنید. همه سالم همه مثل دسته گل همه درس خواندههمه موفق چرا اینها را زدید؟
آیا اینها برای شما خطری داشتند؟ جوان ۱۸ ساله من چه خطری داشت؟ که با ۵ گلوله کشتیدش؟ مگر چقدر جان داشت که با ۵ گلولهزدید؟ اگر با یک گلوله هم میزدید موفق بودید! چرا با ۵ گلوله؟ من از شما چه می توانم بخواهم؟ رئیسجمهور جدید بیاید که مثلاً چه کند؟
بیاید چه چیزی را درست کند؟ رئیس جمهور قبلی دانشجویان دانشگاه را کشت. آن یکی سال ۸۸ جوانان را کشت. این یکی در سالهای۹۶ و ۹۸ جوانان را کشت. الان میخواهد بیاید چه کند؟ که یک سری از بچه های جوان دیگر را بکشید؟ که یکسری مادر دیگر مثل من قاب عکس به دست را ببینیم؟ من نمیخواهم مادر دیگری را با قاب عکس بهدست ببینم. مثل مادر مصطفی کریم بیگی که با قاب عکسبچه اش آمد و گفت ده سال پیش این اتفاق برای من افتاد مادر پژمان. من نمی خواهم مثل مادر مصطفی چند سال دیگر به دیدارمادرانی بروم که جوانان شان را از دست دادهاند. آن مزدور یقه خود را جر میدهد برای رژیم. می خواهم بدانم چرا خارج از کشورهستید، چرا نمی آیید در ایران کنار ما زندگی کنید. مگر نمیگویید که ایران خوب است، چرا بچه هایتان از ایران رفتند؟ شما غلط میکنیدبه جای ما حرف میزنید. کسی که رفته خارج زندگی میکند و در صف رای ایستاده، غلط میکنید بجای ما تصمیم میگیرید. اگر اینجاخوب است چرا آن سر دنیا زندگی می کنید؟ به ایران بیایید و پیش ما زندگی کنید. آنوقت اگر بروی رای بدهی مشکلی نیست. بلا نسبت مردم شریف ایران، آن گوسفندانی که در ایران رای می دهند ناراحتمان نمیکنند. تویی که آن سر دنیا در پی خوشگذرانی هستی، بیخود میکنی برای من در داخل تصمیم میگیری. اگر قرار بود این حکومت اصلاح شود تا حالا شده بود.
چند هزار جوان دیگر باید در قبرستان بخوابند تا این رژیم اصلاح شود؟ به ما بگویید چند هزار؟ ده هزار، بیست هزار، صد هزار؟ بگوییدچند هزار جوان دیگر کشته شوند تا این رژیم اصلاح شود؟
شما حق ندارید برای زندگی نابود شده ما تصمیم بگیرید. ما به فقر و گرانی و کلیه فروشی کاری نداریم. ما به اینکه مملکت را فحشا گرفته و مردم در جمهوری اسلامی برای لقمه ای نان خودفروشی میکنند کاری نداریم.
من مادر ۴۳_۴۴ ساله از ۱۲_۱۳ سالگی استقلال و تاج را دوست داشتم. تا آبان پارسال فقط میگفتم استقلال. یجورایی خط قرمززندگیمان استقلال بود. پسرانم استقلالی بودند، پژمان می گفت خط قرمز من استقلال است. این قدر تعصب داشت روی تیمش. اما کجاهستند بچه های با غیرت استقلال؟!! من کاری با هیچ تیم دیگری ندارم تیمی که خودمان طرفدارش بودیم خودمان بزرگش کردیم کجایند؟
روحش شاد مهرداد میناوند، بعد از قیام خونین آبان ۹۸ اولین جمله ای که گفت این بود؛ بابا اغتشاش نکنید! و ما را از لایو (اشاره بهقطعی اینترنت) و زندگی نیندازید!!
محسن محمدپور یک پرسپولیسی بود. بچه کارگری که کشتنش و هرجا عکسش را می بینیم با لباس پرسپولیس است. چرا هیچ کدام ازپرسپولیسیها از او نمیگویند؟!
آقای پرویز پرستویی از کشته شدن یک بچه در فلان جا حرف می زند و شوکه میشود. فلسطین و کوفت و زهر مار آقای پرویز پرستویییک سوال؛ آبان کجا بودی؟! شوکه شدن پدر و مادری که بالای سر جنازه بچه شان بودند را ندیدی؟! شوکه شدن خواهر و برادرانی که در بیمارستاندیدند خواهر و برادرشان یک جنازه شده را ندیدی؟
شوکه شدن مردم را در ایران ندیدی؟!! الان از غزه و لبنان شوکه می شوی؟ نمیدانم چه بگویم. فقط میتوانم بگویم تف به شرفتون. تف به آن غیرت نداشته شما. ولی نوبت ما هممی شود، خود ما شما ها را بزرگ کردیم و بالا بردیم. روزی میرسد که خودمان هم پایین بکشیمتان. خودمان بالا بردیم تان و خودمان همپایین میاریمتان.