از شطرنج روسی در سیاست بقدر کافی میدانیم و حال، تلفیقی از یک بازیگر روس و فقیه(خامنهای) روی صفحهی ایدئولوژی صحنهسازی میشود…
ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی گروه تروریستی حماس در تهران بزرگترین شوک اطلاعاتی و امنیتی و ضربه مهلک بر پیکرهی جمهوری اسلامی بود و اَبَرتردید را در ذهن مردم ایران به تداعی سقوط ناکارآمدی رژیم آفرید. سیر و توالی شکستهای اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی در طول حکومتش علیرغم پروپاگاندا و ادعاهای واهیانه در اشراف امنیتی و اطلاعاتی بالا در جهان، نمود حفرههای عظیم امنیتی اطلاعاتی در کنار احراز درونی نفوذ، عواقب اَبَرشکست اطلاعاتی و دلایل عجز مثال زدنی در توان پاسخدهی به عاملین ترور هنیه پس از بیست روز را تحلیل کرده و این مقاله گزاره های اضمحلال یک ایدئولوژی سیاسیِ از پیش بازنده را تا اشاره موثق به شواهد و قرائن سقوط ساختاری بررسی میکند…
روز دهم مرداد ماه ناگهان خبری شوکه کننده مبنی بر ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در قلب تهران و امنیتیترین منطقه آنهم بعد از مراسم تحلیف ریاست جمهوری مسعود پزشکیان، همگان را به تعجب و تعمق در این فاجعه امنیتی و اطلاعاتی واداشت! مهم اینجاست، ترور مهرهای که از مدتهای مدید در کشور قطر و تحت تدابیر شدید امنیتی بود و به تهران رفت و آمد میکرد و از آغاز جنگ ۷ اکتبر در غزه با اسرائیل هم در تیررس سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل قرار داشت، چرا به وقتِ تحلیف ریاست جمهوری مسعود پزشکیان یک آغاز شوک آور و میمنتی تاریخی را به آغاز دولت نجاتِ خامنهای داد!؟ آیا پیامی عمیق و فلج کننده از طرف اسرائیلیها به دشمن دیرینشان بوده؟
در حالی که قریب به ۸ ماه اسماعیل هنیه در رصد اطلاعاتی یکی از قویترین سرویسهای اطلاعاتی جهان 《موساد》 بوده چرا در این روز مهم، در قلب تهران و بعد از مدت کمی از آخرین تقابل نظامی دو کشور به نام 《وعده صادق》 و در کورانِ جنگ در غزه و در کشمکش اساسی روی آتشبس، این واقعهی پُرریسک توسط اسرائیلیها رخ داده است؟!
سوالات بسیار و پیچیدگیهای کم نظیری ذهن همهی تحلیلگران را متوجه خود ساخته است! به شخصه از فردای این ترور معتقد بودم ج.ا توان و ارادهای برای پاسخ به این ترور را نخواهد داشت و دلایل و شواهد بسیاری را در ادامه مطرح نمودهام… لاجرم خلاصه و جمعبندی شدهی یک پیش زمینه از زورآزمایی امنیتی بین جمهوری اسلامی و اسرائیل را شرح میدهیم تا به نتیجه نهایی و یک پیشبینی درست با توجه به شواهد و قرائنی صریح رسید.
کنشهای این رژیم ایدئولوژیک از بدو تأسیس علیه اسرائیل و با اختصاص بودجههای کلان از منابع مردم ایران با پرورش و پشتیبانی نیابتیهای تروریست علیه آن کشور، اسرائیل را از پیشترها به نفوذ در عمق خاک ایران، کنشهای دقیق اطلاعاتی در یافتن ضعف و آسیب پذیر کردن زیرساختها و ایجاد حفرههای عمیق و تأمل برانگیز در داخل ساختارها تا نهادهای اطلاعاتی و امنیتی واداشته است! که ملموسترین آنها از زمان افشاء فعالیتهای مخفی هستهای رژیم و آغاز آن بحران سیاسی بوده که ترورها، خرابکاریها، ربایش اسناد و اطلاعات تا نفوذ به درون سیستمهای امنیتی و اطلاعاتی را بجهت جلوگیری از قدرت نظامی هستهای ج.ا به دنبال داشته است.
چندی پیش محمود احمدی نژاد رئیس جمهور اسبق جمهوری اسلامی فاش کرد که مسئول میز ضدجاسوسیِ اسرائیل در وزارت اطلاعات وقت، خودش جاسوس اسرائیل بوده است و همچنین در نهاد موازی به نام اطلاعات سپاه همان سِمت توسط جاسوس دیگر اسرائیل اداره میشده که آنها اعدام شدند!
وی نیز معترف شد که نهادهای اطلاعاتی به جای هوشمندی در کشف نفوذ و مقابله با دشمنان خارجی، نیروها و اهداف خود را معطوف به اشراف اطلاعاتی و برخورد با اعتراضات مردمی، دستگیری خبرنگاران و اندیشمندان و سرکوب داخل کرده بودند.
شایان ذکر است که ۱۷ نهاد امنیتی در کنار ۵ نهاد حفاظتی یعنی جمعاً ۲۲ نهاد امنیتی و اطلاعاتی با این گستردگی و پیچیدگیها ضمن دریافت بودجههای عظیم نتوانسته کشور را از اصابت چنین ضربهها و وقوع فجایعِ در حد توصیف به اَبَرشکستهای اطلاعاتی مصون بدارد.
به خودی خود این بزرگی و تعداد ساختارهای امنیتی و اطلاعاتی در روند ایدئولوژیک یک حکومت قطعاً در سرکوبها و رخنه به جزئیترین مسائل و روزمرگی مردم به سانِ رفتار رژیمهای تمامیت خواه بمانند اس اس گشتاپو نازیها و کا_گ_ب در شوروی عمل کرده است! مقصودم از این مثالهای تاریخی نمود افق اضمحلال چنین نهادهایی است که نهایتاً به دلیل تمرکز اشتباه به خاطر تمامیت خواهیِ مستبدانه و کنش بر اساس هوش غریزیِ ایدئولوژیک محکوم به فنا و ثبت در تاریخ هستند.
چند ماه قبل از ترور اسماعیل هنیه در تهران، اسرائیلیها با حمله به ساختمانی همجوار با کنسولگری سفارت رژیم در سوریه که جلسه چندین فرمانده ارشد سپاه پاسداران با نیابتیها در آن را منهدم کردند و تمامی آنها را به کام مرگ کشاندند اینجا ضمن محکومیت اسرائیل در حمله به مقرّ دیپلماتیک مدعاییِ رژیم جمهوری اسلامی، سرویس اطلاعاتی سوریه نیز محکوم به اهمالکاری شد و شائبه نفوذ در آن نیز تقویت شد! بر اساس آن حملهی انهدامیِ اسرائیل که رژیم آن را تجاوز به خاک کشورش به لحاظ فضای دیپلماتیک قلمداد کرده بود دم از انتقام و تلافی خون فرماندهان ارشد سپاه قدس و نیروهای نیابتی حاضر در آن جلسه میزد. در این وهله بعضی از کشورها و نهادهای سیاسی تلویحاً این حملهی اسرائیل را طبق اصلی در منشور سازمان ملل به دلیل تجاوز به خاک ایران در سوریه (دیپلماتیک) محکوم کردند و پاسخ جمهوری اسلامی را محقانه توصیف کردند. بر همان اساس، دستگاه دیپلماتیک رژیم با رایزنی با کشورهای منطقه و هماهنگی غیرمستقیم با اسرائیل، نمایش موشکی و پهپادی《وعده صادق》 را انجام داد چراکه شدیداً نیازمند به احیای حیثیت ایدئولوژیک و به سخره گرفته شدهاش در نزد مردم و نگاههای بینالمللی بود.
اما این بار در ۱۰ مرداد ۰۳( ترور هنیه) شرایط به شکل دیگر بود!
بعد از سقوط هلیکوپتر حامل رئیسی، رئیسِ دولت ناکارآمد ج.ا با انباشت بحرانها بود که رژیم ظهور یک ناجیِ به ظاهر مصلح را در یک انتخابات نمایشی تدارک دیده بود و مسعود پزشکیان را به عنوان رئیس دولتِ نجات برای خروج از انباشت بحرانهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی کشور به روز تحلیف در ۹ مرداد رسانده بود، دقیقاً زمانی بود که اسرائیل بتواند یک تیر را با چند نشان بر پیکرهی تکجان رژیم ج.ا تا سقوطش بزند! اسماعیل هنیه که در مراسم تحلیف پزشکیان شرکت کرده بود و در مکانی به غیر از هتلها و اقامتگاههای معموله برای مهمانهای سیاسی نگاه داشته میشد، با پرتابهای انفجاری از نزدیکی همان اقامتگاه به اتاقش به همراه دستیارش به کام مرگ کشانده شد!
اقدام اسرائیل این دفعه دیگر حمله به مکان دیپلماتیک یا نظامی در خارج از مرزهای ایران نبود بلکه یک حذف سازمان یافته با پشتوانه و برنامهریزی دقیق اطلاعاتی انجام شده بود که کلیت نظام را هاج و واج گذاشت! چیزی جز نفوذ مدتدار و شکاف عمیق امنیتی و اطلاعاتی متوجه این اَبَرشکست در برابر حریف دیرین نبود و در اولین واکنش، قریب به ۴۰ تن از مسئولین ذیربطِ این امر(امنیت هنیه) دستگیر شدند و تمامی ۲۲ نهاد امنیتی و حفاظتی رژیم کیش و مات اساسی شدند!
این نیز در حالی بود که سخنگوی ارتش اسرائیل تنها به حذف یکی از فرماندهان حزب الله در خاک لبنان اشاره کرد و کشور اسرائیل به مسئولیتش در این ترور اشاره نکرد چراکه آنها هوشمندانه میدانستند که بر عهده گرفتن این انهدامِ منجر به ترور در خاک ایران مشمول همان اصل حق دفاع توسط کشور مضروب و حمله شده میشود و از طرفی این نظامِ ورشکسته که در حال فروختنِ امید واهی به مردمش با معرفی یک ناجی در دولت بود، نمتواند وارد جنگ با ریسکهای بزرگ در این وضعیت شود و از همه مهمتر رعب بین سران نظام از نفوذ اطلاعاتی اسرائیل و توان حذف در این حد آنهم در قلب تهران نشاندهندهی دریافتِ صریح یک اخطار اساسی و تهدید کم نظیرِ غیر علنی بود که هر لحظه امکان یک غافلگیری دیگر را از طرف اسرائیلیها میداد! اما در واقع اسرائیلیها مقید به سان نیّت آن تک تیرانداز هستند که با کُشتن یکی از طرفهای در تیررس که در نقطه کور تشخیص محل شلیک قرار دارند، فقط بازماندگان را به بیحرکتی و عدم واکنش در یافتن مکان و عامل تیراندازی دعوت میکند و بدان راضیست.
بنظرم اسرائیلیها ترور هنیه را تحمیل بزنگاهی برای تسهیل آتش بس با تحمیل شرایطشان به ج.ا بعنوان پدرخوانده تروریستان حماس کردند و دقیقاً زمانی که یحیی سنوار بعنوان جانشین وی انتخاب شد، او حفظ جانش توسط اسرائیلیها را شرط پیشبرد مذاکرات و اقدام به آتش بس گذاشت که نشان از موفقیت آمیز بودن این پروژه اسرائیلی با رسیدن به اکثر اهداف است!
در این بین رژیم از طریق رسانههای خود و توسط سخن گویان حکومتِ کاریکاتوریش دم از انتقام و 《وعده صادق ۲》میزد. اسرائیل نیز با اینکه حمایتهای متعدد بینالمللی از جمله آمریکا را به لحاظ نظامی در منطقه از خودش میدید، رایزنیهای مختلف دیپلماتیک توسط کشورهای منطقه بجهت خویشتنداری جمهوری اسلامی در پاسخ به اسرائیل هم در کار بود، بااینکه در اصل میدانست جمهوری اسلامی نه وجاهت عرفی و بین المللی برای آغاز حمله و پاسخ دارد و نه اینکه اگر ج.ا آغاز کننده حمله باشد پایان دهنده آن نخواهد بود و از طرفی هم به دنبال فروشِ امید واهی به مردم با دولت جدید بجهت کاستن بحرانها، جمهوری اسلامی را فقط در لفظ منتقم و تهدید کننده خواهد کرد!
که نهایتاً با ادعای اتخاذ صبر استراتژیک از بُهت افکار به خاطر تعلل در پاسخ به اسرائیل خواهد کاست.
رژیم جمهوری اسلامی هم که بزرگترین کارناوال ایدئولوژیک خودش به نام راهپیمایی اربعین را در پیش داشت همواره بستر مهمی برایش به سبب تبلیغ ایدئولوژی و یارکشی اجتماعی با دادن تسهیلات ویژه بود لذا به لحاظ کلی علی خامنهای در یک آچمز چند وجهی بدین ترتیب قرار گرفت: ۱.عدم مشروعیت و توان در پاسخ و آغاز حمله به اسرائیل بخاطر عدم اثبات تجاوز به خاکش
۲.ترجیح دادن آغاز بی تنشِ دولت نجاتِ پزشکیان به دلیل نداشتن شرایط کافی و سرمایه اجتماعی لازم به مانند جنگ ایران و عراق
۳.در پیش رو داشتن کارناوال راهپیمایی اربعین به جهت ترجیح احیاء ایدئولوژیک و تبلیغاتی بجای حمله پرریسک
۴.کیش و مات اساسی نهادهای امنیتی رژیم و رعب سران از غافلگیری بزرگتر در حد ترور بلند پایهها
۵.خارج نشدن از شوک نفوذ اطلاعاتی و امنیتی با نیاز به زمان جهت واکاوی، تجدید نظر و بررسی شکافها در نهادهای اطلاعاتیِ ذیربط.
دقیقاً خامنهای روی صفحه ایدئولوژیک خود پس از کیش شدن نهادهای اطلاعاتی و امنیتیش اینک در این مرحله به سبب آن ۵ دلیل کاملاً آچمز شد! که در بازی شطرنج به معنی عدم توان هر نوع حرکتی است که فعل آن منجر به مات و باخت کامل است!
دقیقاً پس از این کیش شدن اساسیِ نهادهای اطلاعاتیِ خامنهای و آچمز شدنش، همان وزیر اطلاعات قبلی، در دولت پزشکیان هم ابقاء شد و در نطقی مضحکانه از کشف عوامل موساد در ۵۶ کشور خارجی توسط آن وزارتخانه خبر داد!این درحالیست که در این وهله رژیم خامنهای با سازمان موسادی طرفست که تنها یک تیم فوتبال در لیگ برتر ایران کم دارد و یقیناً عمق نفوذ و اشراف اطلاعاتی و توان اقدام به حذف و خرابکاریش بشکل باورناپذیر اما واقعیست!و سران نهادهای اطلاعاتی عاجز از تفکر و کشف نفوذیها به ساختارهایشان هستند و جز این اظهارات مضحک هیچ مفرّی ندارند. اینجا باید نکتهای متذکر شویم که این حد از نفوذ و اشراف اطلاعاتی هر سرویس خارجی در یک کشور فارغ از سیستم سیاسی حاکم، بنفع حال و آیندهی هیچ ملت و کشوری نیست!که اینجا متأسفانه این حفرههای عظیم امنیتی و تسلط اسرائیل بر کشور، به میمنت حکومت ایدئولوژیک، دشمنطلب و اسرائیلستیزِ جمهوری اسلامیست.
در نهایت اینگونه باید تصور کرد که روی این صفحهی شطرنج ایدئولوژی، ولی فقیهِ آچمز شده رسماً کدامین حرکت را برای مات شدنش انتخاب میکند؟ یا اینکه آیا به انتظار آن لحظه خواهد ماند که مهرههای بازی توسط ارادهمندان به یک بازی در صفحه عقلانیت دوباره چیده شود؟ اما پیامد این حرکت کاریِ جدید اسرائیل در آچمز شدن خامنهای چه خواهد بود؟
بدون شک دولتِ نجاتِ پزشکیان که ویرانهای پر بحران را به دست گرفته و از آنجاییکه پیرِ فرتوت و مجنون (خامنهای) اجازه تغییر الگوهای حکومتداری را نخواهد داد لذا بستری برای انقلاب از بالا و تجدیدنظر سیاسی نیست و پس از اثبات پشت سر گذاشتن سه مرحله سقوط ذهنی، سقوط ناکارآمدی و سقوط نمادها در اواخر عمر ج.ا، اینک آن سقوط ساختاری در باخت صریح اطلاعاتی و امنیتی که رژیم خامنهای را به بی واکنشیِ مرگبار کشاند بیش از پیش نمایانتر شد و نکته مستمر اینکه نه تنها این شکافهای عمیق اطلاعاتی و امنیتی پر نخواهد شد بلکه سایر بازماندگان بدنه این نظام نیز به دنبال مفرّی خواهند بود تا پاسوز و گرفتار این مهلکهی گیج کننده و وهمناک نباشند و شاید فروپاشی ساختاری نیز ابتدا پس از شکست قریبالوقوع پروژه دولت نجات پزشکیان به دلیل عدم تغییرات بنیادین سیاسی و عدم رجوع به استاندارهای عقلانی در حکمرانی، به چپاول حداکثری مسئولین و ترجیح دادن فرار به قرار مسجل شود!
در پایان با تصور دقیق آچمز شدن امنیتی ایدئولوژیکی خامنهای، هم روی صفحه در تقابل با حریفِ خود طلبیدهاش و هم با از دست دادنِ سرمایه اجتماعی(مردم) به سبب جنبشهای متعدد از دی ماه ۹۶ تا قیام مهسا و بحران مشروعیت از یک طرف، با سپری کردن سه مرحله سقوط، میتوان سه سالِ آینده را برای جامعه ایرانی سرنوشت ساز و تعیین کننده دانست.
چه از لحاظ تفسیر عمر سازمانی حکومت جمهوری اسلامی و همچنین از نظر فاز پایانی حکومتهای تمامیت خواه 《فاز سرکوب و خودسرکوبی》 شواهد و قرائن، یک وظیفه تاریخی اجتماعی را متوجه نخبگان سیاسی ایرانی در تلاش برای روشنگری در کم هزینه کردن سقوط این رژیم میکند و همچنین متوجه وظیفه تاریخیِ افق نمایی صحیحِ ایران آزاد و دموکراتیک در راستای انقلاب قانون اساسی (براه افتاده از عصر مشروطیت) اما این بار با یک قانون اساسی عاری از ایدئولوژی و حکومت فردی که ضامن آزادی و فرصتهای برابر برای رشد همه ایرانیان باشد.
لذا توانمندسازی به لحاظ آگاهی از حقوق اساسی تک تک ایرانیان و اجتناب از آلترناتیوسازی فردی و گروهی مهمترین اصل در این نقطه لولایی تاریخ و بزنگاه مهم سقوط این رژیم در گذار به انقلاب و آزادی مردم ایران است.
امید است ایرانِ آزاد، یک جامعه با حاکمیت قانون و یک جمهوری(همه سالاری) مثال زدنی جهت عرضه به جامعه جهانی بعنوان یک عضو مصلح و بالنده شود.
مَهراد
بیست و نهم مردادماه سال ۲۷۰۳ ایرانی