جیک والیس سیمونز در مجله بریتانیایی «اسپکتیتور» نوشت: یکی از شکستهای بزرگ سیاست خارجی غرب در سال ۲۰۲۱، مذاکرات هستهای رژیم حاکم بر ایران بود که با گذشت ساعت از نیمهشب آخرین روز سال، حلنشده باقی ماند. پس از صحبت با تعدادی از منابع دیپلماتیک در طرفهای مختلف طی هفتههای اخیر، به سختی میتوان از این نتیجه گیری که روند مذاکرات به طرز تاسف باری ناکارآمد بوده است، اجتناب کرد.
نه تنها شکست چشمگیری در گرفتن امتیاز از تهران رخ داده، به طوری که حتی توقف معنادار پیشرفت تهران به سمت ساخت بمب نیز در هالهای از ابهام قرار دارد، بلکه مذاکره کنندگان غربی خود را در درگیریهای داخلی، برنامههای رقابتی و تنش گرفتار میبینند. در حقیقت، این پروژه از ابتدا محکوم به شکست بود. جو بایدن حتی قبل از اینکه انتخاب شود، بیچارگی خود را در مقابل رژیم حاکم بر ایران در ارتباط با ورود مجدد به توافق اوباما با تهران مطرح کرد. او برای سی ان ان نوشت: خبر خوب این است که راه بهتری وجود دارد. دولت بایدن، درست کردن سیاست در قبال رژیم حاکم بر ایران را در اولویت قرار خواهد داد. بایدن ممکن است در این جملات صراحتاً اعلام نکرده باشد که حاضر است در مقابل رژیم حاکم بر ایران کوتاه بیاید، اما ایرانیها و همینطور اعضای ارشد دولت این کشور در فهم معنای پشت پرده مهارت دارند.
منابع دیپلماتیک، رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران را که مذاکرات در وین را رهبری میکند، بهعنوان «نرم ترین مقامی که تا به حال دیدهایم» توصیف کردهاند. در واقع، او رئیس سابق گروه بینالملل بحران است که اتاق فکری که است به حل و فصل اختلافات اختصاص دارد و تجسم دکترین نرمش است.
مذاکرات با یک اشتباه تماشایی آمریکا آغاز شد. به محض شروع مذاکرات، مذاکره کنندگان آمریکایی با ارائه پیشنهادی که به قدری سخاوتمندانه بود، شرکای بریتانیایی و بین المللی را شگفت زده کردند. پیشنهادی که ایرانیها مجبور شدند برای باور آن، چشمان خود را بمالند تا مطمئن شوند که خواب نیستند. در ذهن آمریکاییها، این بهترین پیشنهادی بود که میشد به رژیم حاکم بر ایران داد. اما این پیشنهاد بر تهران موثر واقع نشد.
وقتی ایرانیها کنترل خود را مجدداً به دست آوردند بر روی صندلیهای خود برگشتند، با این باور که این تنها موقعیت برای کسب امتیاز از ایالات متحده است، خواستار امتیازات بیشتر شدند. آمریکاییها همچنان اصرار داشتند که این یک پیشنهاد یکباره است و قابل چانه زنی نیست، اما آنها نتوانستند با کنار رفتن از میز مذاکره یا ارائه عواقب تنبیهی بهطور اساسی این گفتهی خود را تأیید کنند؛ بنابراین ایرانیان به مطالبات خود ادامه دادند. این شرایط، باعث شد که هرگونه احساس واقعی فشار و خطر برای ایرانیان از بین برود.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن، صدای معقول تری در اردوگاه آمریکاییها است. اما او همواره توسط رابرت مالی دور زده شده است، کسی که توانسته است آنچه را که مدنظر خودش است در مورد مذاکرات به آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه گزارش دهد. در نتیجه، ابعاد واقعی افتضاح از کاخ سفید پنهان مانده و به هر حال پرزیدنت بایدن به مسائل داخلی مشغول است.
از آنجایی که بن بست ماهها به طول انجامید و ایرانیها با به تعویق انداختن مذاکرات و در عین حال غنی سازی اورانیوم تا سطوح بالاتر، به تقویت موقعیت خود ادامه دادند، روحیه دیپلماتهای غربی متزلزل شد. آقای مالی و معاونش با رویکرد ملایم و آرام مخالفت کردند که منجر به یک درگیری بزرگ شد. قبل از کریسمس، آن دو حتی با هم صحبت نمیکردند. مقامات تقریباً صدای مالیدن دستهای ایرانیان را که از فرط خوش حالی انجام میشد، میشنیدند.
در سمت بریتانیا، همه چیز منسجمتر است. با وجود برخی اختلافات، موضع لندن محکمتر است. این به وضعیت غیرمنتظرهای منجر شده است که در آن بریتانیا بیشتر از آمریکا با اسرائیلیها همدردی میکند. در نتیجه، اورشلیم تلاش خاصی را برای لابی کردن در لندن به کار گرفته است تا ایالات متحده را از شر مشکلاتی که خودش برای خودش ایجاد کرده است، نجات دهد.
اما دیپلماتهای انگلیسی به طور همزمان درگیر دو مذاکره هستند: مذاکرات هستهای در وین و بحثهای جداگانه درباره اتباع خارجی زندانی در تهران. گفتگوهای دستهی دوم که عمدتاً از توجه رسانهها دور مانده است، شامل دیپلماتهایی است که از لندن به پایتخت ایران سفر میکنند و مشکلات زیادی دربارهی آنها وجود دارد.
سه شهروند دوتابعیتی بریتانیایی که به اتهام جاسوسی بازداشت شدهاند، نام آنها فاش شده است. یکی از مهمترین آنها نازنین زاغری-رتکلیف است. وزارت امور خارجهی بریتانیا پیگیر وضعیت سه فرد دیگر نیز هست که هویت آنها فاش نشده است.
به سختی میتوان از این نتیجه گیری اجتناب کرد که سال ۲۰۲۲ سال ایران خواهد بود. ایران قبلاً با چرخش اقتصادی به سمت چین و روسیه، اثرات تحریمهای غرب را کاهش دادهاند و کشورهای حاشیه خلیجفارس را یکی یکی به سمت خود جلب میکنند. با وجود اتحاد با اسرائیل، امارات در حال حاضر دومین مشتری بزرگ نفت ایران است. تنها سعودیها همچنان کاملاً در برابر نفوذ ایران ایستادگی کرده اند.
در همین حال، اسرائیلیها به شدت با آمریکاییها لابی میکنند تا یک گزینه نظامی معتبر را روی میز بگذارند. گزینهای که بدون آن مذاکرات بیثبات است. اما حتی اگر اسرائیلیها در این زمینه موفق شوند، تضمین کمی وجود دارد که حملات موثر واقع شوند.
تاسیسات هستهای ایران در اعماق چندین مکان در سراسر کشور مدفون شده اند که بسیاری از آنها در مناطق غیرنظامی هستند. این امر غرب را با دو گزینه روبرو میکند: یا تهاجم زمینی به سبک عراق یا اقدام به بزرگترین عملیات هوایی از زمان جنگ جهانی دوم. هر دوی اینها فقط توسط یک کشور قابل انجام است و آن هم آمریکا است. با توجه به فضای عمومی آمریکا در حال حاضر و غرایز رهبری سیاسی آن، بعید به نظر میرسد، چنین اقدامی صورت گیرد.
علاوه بر این، شبهنظامیان نیابتی ایران مدتهاست در سراسر منطقه مستقر شدهاند. در صورت وقوع جنگ، آنها ممکن است برای حمله به چندین هدف به طور همزمان فعال شوند. تهران حتی میتواند تنگه هرمز را که ۳۰ درصد گاز جهان از آن عبور میکند، ببندد.
آیا روزنهای از امید وجود دارد؟ به طور سنتی، آمریکاییها تمایل دارند به مذاکره کنندگان و فرستادگان خود اجازه دهند تا زمانی که شکست نخورده اند، پیش بروند و وقتی با مشکل مواجه شدند، تعویض میشوند. این احساس محسوس در محافل دیپلماتیک وجود دارد که زمان برای آقای مالی رو به پایان است. اگر او سمتش را از دست بدهد، مذاکرات موقتاً به هم میخورد و تأخیر ناشی از آن به نفع ایران خواهد بود. اما این جایگزینی خلاقانه ممکن است به بازیگر جدی تری اجازه دهد تا هیئت آمریکایی را رهبری کند.
فکر میکنم این بهترین چیزی است که در حال حاضر میتوانیم به آن امیدوار باشیم.ای کاش خبر بهتری وجود داشت.