تلاش کنونی برای دستیابی به قانون اساسی ایران نشان دهنده درک مخالفان رژیم ایران است که اگر می خواهند حمایت”مردم کف خیابان”را به نفع خود برانگیزند، باید تصویر واضح تری از آینده مورد نظر خود ترسیم کنند.
اپوزسیون ایران بیش از همه نگران چه چیزی است؟ با فعالان ضد رژیم از سراسر طیف سیاسی – از سلطنت طلبان که از بازگشت سلطنت پهلوی حمایت می کنند تا ملی گرایان سکولار که به نفع دموکراسی به سبک پارلمانی هستند صحبت کنید و شما تقریباً همان جواب را خواهید شنید. همانطور که مخالفان رژیم ایران متفقا این را می بینند که بزرگترین مانع برای ایران پس از حکومت جمهوری اسلامی ، خود آیت الله نیستند ، اگرچه ابزارهای گسترده سرکوب جمهوری اسلامی بدون شک خسارات سنگینی را به معترضین در داخل کشور وارد کرده است. بلکه مهمترین مانع آنها و بزرگترین مانع در تلاش برای حمایت از برکناری نخبگان روحانی فعلی کشور ، ترس فراگیر از حوادث بعد آن است.
جای تعجب نیست که در طول تاریخ ، مردمان اسیر از ترس از دست دادن آنچه اندکی که توانستند در وضع موجود بدست آورند، از شورش علیه رژیمهای سرکوبگر مردد بوده اند. همانطور که فیلسوف سیاسی “هانا آرنت” در زمان خود آن را توصیف کرد ، “رادیکال ترین فرد انقلابی روز بعد از انقلاب محافظه کار خواهد شد.”
این پدیده ای است که حکام روحانی ایران به خوبی آن را درک می کنند. مدت ها قبل از بازگشت پیروزمندانه خود به ایران در سال ۱۹۷۹ ، آیت الله روح الله خمینی رساله ای با عنوان حکومت اسلامی منتشر کرد که در آن او به وضوح مشخص کرد که اگر موفق به بدست گرفتن قدرت شود، چه نوع دولتی را تحمیل میکند. این طرح ، به نوبه خود ، نقشه راهی بود که می توانست احساسات ضد دولتی را برانگیخته و تقویت کند که سرانجام به کنار گذاشتن شاه از قدرت منجر می شد. امروز ، فقدان طرح و مسیر مشخص رو بجلو برای آینده ، بسیاری از ایرانیان ، حتی کسانی که اساساً مخالف جمهوری اسلامی و دستورات آن هستند ، را در عملکرد علیه آن مردد ساخته است. خیلی ساده ، آنها نگرانند که سقوط رژیم فعلی منجر به یک دوره بی ثباتی عمیق و طولانی مدت شود.
بنابراین تعجب آور نیست که عملاً همه گروه های اصلی مخالف ایرانی که امروز فعال هستند ، در تلاشند تا تصویری روشن تر از آینده مطلوب خود بیان کنند. این انگیزه تلاشهای چندگانه و هم زمان در دیاسپورای ایرانی برای تهیه قانون اساسی جدید است که حداقل برای یک دوره گذار بر ایران پسا-تئوکراتیک حاکم(پسا حکومت مذهبی) باشد.
شاید کامل ترین این تلاش ها مربوط به کنگره ملی ایران باشد. در اصل در اوایل سال ۲۰۰۳ توسط فعالان دانشجویی تاسیس شد (بسیاری از آنها بعداً زندانی سیاسی شدند) ، یک دهه تمام طول کشید تا کنگره به عنوان یک سازمان تمام عیار شکل گرفته که حول محور سه هدف مشخص بنا شده است: ایجاد یک دولت دموکراتیک متناسب با ایرانیان ؛ تدوین قانون اساسی برای تعریف ایران آزاد و دموکراتیک و فعالیت در یک ایران آزاد و دموکراتیک که به عنوان عضوی “سربلند” جامعه بین المللی عمل کند.
چهره عمومی این گروه یک زندانی سیاسی سابق چهل و چهار ساله به نام امیر عباس فخرآور است. فخرآور ، یک فعال دانشجویی و روزنامه نگار ، در اوایل سالهای ۲۰۰۰ بیش از پنج سال در پشت میله های زندان ،به دلیل فعالیت ضد رژیم بسر برد و بارها به دست مقامات ایرانی مورد شکنجه قرار گرفت. (ارژنگ داودی ، بنیانگذار کنگره ، تا امروز در ایران تحت فشار شدید در زندان بسر می برد) پس از آزادی(موقت) ، فخرآور از کشور خارج شد و سرانجام به لطف حمایت و پشتیبانی بزرگان محافظه کار مانند” ریچارد پرل” و “مایکل لدین”،در دوره دوم دولت جورج دبلیو بوش راهی ایالات متحده شد این مشارکت و همکاری ها فخرآور را به یک شخصیت سیاسی جنجالی تبدیل کرده است. او هنوز به روابط خوب با بسیاری از محافظه کاران و اندیشمندان سیاسی دوران بوش افتخار می کند و امروز با بیش از چند شخصیت تأثیرگذار نزدیک به دولت ترامپ ارتباط نزدیک دارد. اما وی همچنین به عنوان بخشی از تلاش “نومحافظه کارانه” برای تهیج به تغییر رژیم در ایران ، در گوشه و کنار مورد بی مهری قرار گرفته و روابط پرتنش با سایر فعالان مخالف ایرانی همچنان ادامه دارد.با این وجود، فخرآور با حضور منظم در کانال هایی مانند فاکس نیوز و ارائه سخنرانی های پیش از کنفرانس های بین المللی و مجامع دولتی ، در همه جا در بحث های واشنگتن درباره سیاست ایران حضور دارد.در این موارد،او به طور مداوم مصرانه چند نکته مهم را گوشزد می کند.
?️یکی از موارد، علی رغم دلبستگی ها به لزوم حضور یک چهره سرشناس برای شخصی سازی(هدایت) فعالیت های ضد رژیم، این است که،فل واقع مخالفان ایرانی نیازی به یک نام بزرگ ندارند(خود فخرآور اظهار می دارد که هیچ میل و اشتیاق سیاسی/برای آینده/ ندارد)همانطور به نظر او ، تنوع کنونی نیروهای ضد رژیم آیت الله ها اشکالی ندارد ، بلکه یک ویژگی است – ویژگی ای که اگر به درستی مهار شود ، می تواند به جای تقسیم جامعه،باعث اتحاد بر اساس تعدادی از اصول اساسی کلیدی شود. .
مورد دیگر اینکه دولت بعدی ایران نباید از دین رسمی استقبال کند. فخرآور ادعا می کند که مشکلات سیاسی و اجتماعی کنونی که عراق و افغانستان را آزار می دهد از یک علت مشترک ناشی می شود – این واقعیت که هر دو کشور اسلام را در متن اصلی خود گنجانده اند. اجتناب از سرنوشت یکسان مستلزم آن است که رهبران بعدی ایران از وسوسه استقرار دین ملی و تحمیل ایمان رسمی پرهیز کنند ، زیرا انجام این کار باعث به حاشیه راندن باقی گروه های مختلف در جوامع با تنوع قومی و فرقه ای مانند ایران امروزی را تشکیل می دهد،می شود،
مورد دیگر اینکه قانون اساسی بعدی ایران باید “چند منظوره” باشد ، یعنی به همان اندازه مناسب برای ارائه چارچوبی برای بازگشت سلطنت و یا اینکه گذار به جمهوری دموکراتیک باشد. فخرآور تصدیق می کند که افکار عمومی ایران در حال حاضر تا حد زیادی بین دو گزینه تقسیم شده است (به تخمین او تقریباً به طور مساوی). بنابراین ، درگیر نگه داشتن هر دو طرف یک مجموعه اصول و ایده های گسترده ای را می طلبد که
بتواند بجای تقسیم بندی جناح های متفاوت ، به اتحاد آنها منجر شود.
این دستورات به طور مناسب در پیش نویس قانون اساسی کنگره گنجانده شده است. که در ماه مه سال ۲۰۱۷ منتشر شد ، این مبنای برای “جنبش قانون اساسی ” گسترده تر است که منجر به وحدت مخالفان رژیم ایران را در پس، ایده هایی مانند سه شاخه مساوی دولت (ماده دوم) ، انتخاب نمایندگان از هر یک از استانهای ایران (ماده ۳ ، بخش ۵) ؛ یک مدیر اجرایی قوی اما با مدت محدود (ماده پنجم) ، و حمایت های گسترده قانونی از حریم خصوصی ، دارایی و آزادی های شخصی شهروندان عادی (ماده V ، بخش ۷). شباهت ها با سیستم حکومتی آمریکا اتفاقی نیست. به گفته فخرآور ، پدران بنیانگذار – و به ویژه توماس جفرسون – “الگویی” برای چگونگی عمل کرد مخالفان رژیم ایران است: با ایجاد یک اجماع گسترده و غیرحزبی برای آینده کشور.
اما پیش نویس قانون اساسی که توسط کنگره ملی ایران تهیه شده است ، صرفاً به عنوان یک نقطه شروع در نظر گرفته شده است. فخرآور تأکید می کند: “آنچه ایران نیاز دارد ،” نه یک قانون اساسی بلکه چندین قانون اساسی است. ” چندین چارچوب قانون اساسی باید به عنوان بخشی از “بازار آزاد افکار و نظر” مطرح شود که در نهایت مردم ایران آن کسانی باشند که “مسیر رو بجلو” را انتخاب کنند.نباید فراموش کرد که ، قدرت در رقابت و ارائه گزینه های مختلف باعث قویتر شدن می شود نه دیکته کردن اوامر- مطمئن ترین راه برای ایجاد یک دولت جایگزین که از حمایت گسترده مردم ایران برخوردار خواهد بود ،است.
جایگاه آمریکا در این میان کجاست؟ فخرآور و دیگر هموطنانش معتقدند که نقش مناسب آمریکا در قالب یک برگزار کننده بزرگ است. دولت آمریکا “باید از همه مخالفان ایرانی دعوت کند تا ملاقات کنند ، بحث کنند و بر سر شکل ایران آینده به اجماع برسند.
اینکه آیا این اجماع پیرامون پیش نویس کنگره باشد ، یا یکی از گزینه های مختلفی که اکنون توسط گروه های دیگر در حال جمع آوری است ، باید منتظر ماند. اما تلاش فعلی برای ایجاد قانون اساسی ایران نشان دهنده این واقعیت است که مخالفان رژیم ایران اگر خواستارحمایت مردم “خیابان” (کوچه و خیابان)ایران هستند ،می بایستی تصویر واضح تری از آینده مورد نظر خود ترسیم کنند.
ایلان برمن معاون ارشد شورای سیاست خارجی آمریکا در واشنگتن دی سی است. این مقاله هشتمین مقاله از مجموعه مقالات است که به بررسی اعتقادات ، عقاید و ارزشهای جناحهای مختلف در اپوزیسیون ایران و همچنین چالشهای پیش روی آنها می پردازد.
قسمت اول ، که شامل دستور کار ولیعهد سابق رضا پهلوی و طرفدارانش است ، در اینجا یافت می شود. مورد دوم ، با تشریح جهان بینی مجاهدین خلق ، در اینجا نشان داده شده است. مورد سوم ، بررسی فعالیت مسیح علینژاد و جنبش ضد حجاب وسیعتر ایران ، در اینجا قرار دارد. چهارمین مورد ، که جزئیات تلاش فعالانی مانند مریم معمارصادقی و توانا را برای ترویج دموکراسی در داخل ایران ارائه می دهد ، در اینجا قابل دسترسی است. پنجمین ، معرفی گروه “شورای ۱۴” از فعالان و مبارزان حقوق بشر ، و همچنین حامیان بین المللی آنها ، در اینجا نشان داده می شود. ششم ، بحث در مورد ظرفیت رو به رشد رژیم ایران برای سرکوب سایبری ، در اینجا قابل دسترسی است. هفتم ، کاوش در سیاست ها و گروه های قومی ایران در اینجا قرار دارد.